محمودرفیعی
......آنگاه مصمم شدند تککُشی نویسندگان را جمعی کنند. خواستند
اتوبوسی را که نویسندگان را به ارمنستان میبُرد به دَرّه بیاندازند.
هوشیاری و بیداری نویسندگان برنامهشان را بیثمرگُذاشت.****
قتلهای زنجیرهای در نظام مذهبی ایران نه با قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری در اول آذر 1377 شروع شد و نه با این دو قتل پایان یافت.
16 سال پیش در اول آذر 1377 داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در خانه خود در تهران- خیابان هدایت- با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند.
بازار حدس و گمان داغ بود که این قتلها کار کیست و اساسا سیاسی است یا نه و در همین هنگامه قتل دو نویسنده– محمد جعفر پوینده و محمد مختاری- فضا را ملتهب تر کرد.
قبل از آن جسد مجید شریف (مترجم و نویسنده) را یافتند. و بعد از آن بدن بیجان محمد مختاری (نویسنده) را در اطراف تهران پیدا کردند.
آبان 1375 غفار حسینی (استاد دانشگاه) را مسموم کردند. در دیماه 1375 احمد تفضلی (نویسنده) را با شکنجه به قتل رساندند.
پیش از آن سعید سلطانپور (شاعر) را به دار آویخته بودند و در آذرماه 1373جان سعیدی سیرجانی (نویسنده و پژوهشگر) را در زندان گرفتند. چند صباحی بعد احمد میرعلایی (نویسنده) و مدت زمانی بعد ابراهیم زال زاده را (به خاطردوستی اش با اعضای کانون نویسنده گان) کشتند.
در مهر 1377 حمید حاجی زاده (شاعر) و کارون (فرزند 10 سالهاش) را با ضربههای چافو فجیعانه به قتل رساندند و پرونده جنایتشان را مختومه اعلام کردند.
سامی، برومند، بختیار، فرخزاد و صدها تن دیگر در خارج و داخل کشور به یک شیوه به دست مافیای قدرتِ دولت اسلامی به قتل رسیدند.
آنگاه مصمم شدند تککُشی نویسندگان را جمعی کنند. خواستند اتوبوسی را که نویسندگان را به ارمنستان میبُرد به دَرّه بیاندازند. هوشیاری و بیداری نویسندگان برنامهشان را بیثمرگُذاشت.
در 15 دی 1377 وزارت اطلاعات "جمهوری" اسلامی ایران بیانیهای درباره عاملان قتل فروهرها صادر کرد که در آن تصریح شده بود: «با کمال تاسف، معدودی از همکاران مسوولیت ناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارتخانه– که بی شک آلت دست عوامل پنهان قرارگرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند- در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان محسوب میشود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است.»
در سیام خرداد سال بعد (1378) این خبر منتشر شد که «سعید امامی– یکی از عاملان قتلها- روز 29 خرداد 1378 در زندان خودکشی کرده است.»
محمد نیازی رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح گفت: «سعید امامی در زمان استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت، خود کشی کرده و با توجه به مدارک موجود و اعترافات صریح وی هیچگونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهام به دادگاه می رفت قطعا حکم او اعدام بود.»
علی یونسی نیز که پس از قربانعلی دُری نجف آبادی وزیر اطلاعات شده بود تصریح کرد: «مرگ او ضربهای به ادامه تحقیقات به حساب نمیآید.»
سعید امامی دراعترفات اولیهاش گفته بود: «من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم ، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام ندادهام... من خود را گناهکار نمیدانم... ما آنچه کردهایم اجرای تکالیف شرعی بوده، نه قتل و جنایت...»
"مقامات عالی نظام" و یا" آیتالله"ها که در حلقه مافیای قدرتِ دولتِ اسلامی فرمان قتل صادر میکنند چونان: خزعلی، خامنهای، ریشهری، دُری نجف آبادی، مصباح، جنتی، رفسنجانی، محسنی اژهای، خوشوقت، فلاحیان و... هستند ، امثال سعبد امامی و سایر عاملان قتل فقط به "آقایان " اخبار و اطلاعات می رسانند و منتظر دستورمی مانند.
در دیماه 1392/ دسامبر2013 بهرام رحمانی سئوال کرد: «چرا هنوز هم محمد خاتمی رئیس جمهور وقت، مهدی کروبی رئیس مجلس وقت، مصطفی تاج زاده معاون سیاسی وزارت کشور وقت، مهاجرانی وزیر ارشاد وقت و غیره درمورد واقعیتهای پشت پرده ربودن و کشتن نویسندگان، مثله کردن فروهرها، حمله به کوی دانشگاه و هزاران معترضی که درآن روزها دستگیر و در سیاهچالها زیر شدیدترین شکنجهها قرار دادند و... سخنی به میان نمیآورند؟» به این پرسش تاکنون پاسخی داده نشده است.
تبهکاری و جنایات مافیایِ دولتِ اسلامی "نه از ره کین است، اقتضای طبیعتاش این است".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر