.....................................................................................................
مردی که چهل و چهار گلوله به سینه او شلیک شد، و زنده ماند.
او، همچنان می خواند، برای کودکان جنگ، برای زنان تحت ستم تاریخ،
و برای نسیم سرگردان، هنگام عبور، از درون شیارهای گندم زارها و بوته زارهای زمین،
می خواند، و همچون مهاجران کوله ی خانه به دوش، با گیتارش، اینک ،
قلب میلیون ها انسان را، زنده می کند، ون سرموس، ما پیروزیم،
و این آوا، همچنان، در رهگذر تاریخ، عاشقانه، زمزمه می شود..
او برای شکنجه گران و زندانبانانش آواز می خواند،برای جوخه ترور،که،ماشه را کشید؛
و چهل و چهار گلوله به قلبش، شلیک کرد، و همچون مسیح صلیب به دوش اورشلیم،
از شیلی، به جهانی مهاجرت کرد، به قلب ها، به اندیشه ها و افسانه ها،
و به، سوز مادرانی مبدل شد، که برای فرزندان اعدامی خود، همگام با سپیده صبح وطن،
مرثیه ی عشق و آزادی می خوانند،
آری، خارا، اینک تو قلبی تپنده ی شاپرک های آزادی را هدف قرار داده ای،
زنده باش، و بخوان، برای پایان ظلم، برای پایان ستم و نابرابری،
و برای آزادی و انسانیت و عشق جاودانه، بخوان، ون سرموس
ما پیروزیم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر