جمعه 29 آگوست 2014 - 7 شهريور 1393 |
|
سایت ایرانیان انگلستان
ژیار گل
خبرنگار بیبیسی
کسی از سرنوشت پدر و مادرش خبر نداشت. آنچه مسلم بود پسر بچهای از آوارگان ایزدی بود. نیروهای کرد سوریه به نام 'یپگ' او را تنها در کوهستان یافته بودند.
او ساعتها شاید هم روزها در گرما و گرد و خاک بیابان بدون غذا و آب سپری کرده بود. یکی از نیروهای پکک میگفت "در جهنمی که داعش به راه انداخته بود حتی مادر کودک خود را فراموش می کرد."
معلوم نبود بر سر والدین او چه آمده، آیا برای حفظ جانشان کودکشان را رها کردند؟ یا کشته یا اسیر شدهاند؟
سه هفته پیش با گروهی از بیبیسی برای تهیه گزارش از آوارگان ایزدی که به کوهستان سنجار پناه برده بودند، به کردستان سوریه رفتیم. او تنها در گوشهای از بیمارستان دیریک بود. بدون هیچ همراهی، در سکوتی معصومانه و سوالبرانگیز. پرستاران میگفتند نه گریه میکند و نه فریاد میزند.
ساعتها زیر آفتاب مانده بود و نور قرنیه چشمانش را خشکانده بود. تشنگی و گرسنگی ضربات مهلکی به اندامهای داخلی او وارد آورده بود.
پس از پخش گزارش، صدها پیام از سراسر جهان به ما ارسال شد. انسانهایی با باورها و اعتقادات مختلف میخواستند کمک کنند. غریبههایی که میخواستند او را به فرزندخواندگی بپذیرند.
بیبیسی یکی از راهنماهای محلی را برای آگاهی از سرنوشتش دوباره به کردستان سوریه فرستاد. اما امروز با خبر شدیم که این کودک از دنیا رفته است.
کودکی که نماد مظلومیت دهها هزار کودک سوری و عراقی شد؛ کودکی که به جای آغوش گرم خانواده و مهدکودک، اکنون در قبرستانی دفن خواهد شد. داستان این کودک ناشناس، داستان هزاران کودک خاورمیانه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر