شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۳

«داستان بچه ی بد و خاطره ی وزیر اطلاعات»

7:47:49 PM 1393/6/7


یک روز بچه ی بد کمی شکفته نمکی خرید و خورد و بعد دید بالای کاغذش نوشته روزنامه ی اعتماد 4شهریور 93.

زیرش را خواند دید نوشته:
خاطره ی وزیر اطلاعات!.
بچه ی بد خاطره را خواند و دوید رفت پیش بابایش تا سوالاتش را بپرسد:
ـ بابا!
ـ جان بابا!
ـ آیا می شود وزیر اطلاعات از مادرش آخوند زاییده نشده باشد؟

ـ یعنی وزیر اطلاعات مثل آخوند علوی و ر ئیسی و یونسی و اینها؟

ـ آره!
ـ آره که می شود! آخر کسی که با عمامه متولد نمی شود!.

ـ می شود وزیر اطلاعات خاطرات بچگیهایش مثل بچه های آدم باشد؟ مثلاً نقاشی و عکاسی و بازیگری کرده باشد؟
ـ این هم می شود!. چون بچه ی آدمیزاد است.
ـ آیا می شود یک وزیر اطلاعات مثلاً در ترکیب رنگها تسلط خوبی پیدا کرده باشد؟

بابایش پرسید: چی شده که این سوالها را می پرسی؟
بچه ی بد گفت: آخر یک وزیر اطلاعات که زیر عکسش نوشته علوی اینها را نوشته. و نوشته ما در جوانی مثلاً شما هر رنگ سبزی می خواستید چمنی، مغز پسته یی، زیتونی و لجنی، با ترکیب رنگها می ساختیم.

بابایش گفت خب! حالا سؤال تو چیست؟
بچه ی بد گفت:
ـ می شود وزیراطلاعات حدود 18ساله که بوده بازیگر تئاتر شده باشد، و به صحنه رفته باشد؟

بابایش گفت: چرا نشود؟
بچه ی بد گفت: آخر من زیاد شنیده ام که وزارت اطلاعات آدمهای هنرمند درست حسابی و نقاش و عکاس را می گیرد می کشد و به جشنواره های تئاتر با چاقو و قمه حمله می کند. چطور می شود خودش در بچگی به این کارها علاقه داشته باشد؟!

بابایش گفت: همه ی نکته اش همین جاست. که خودش هم گفته که «ما که از مادر آخوند زاده نشدیم»!.

بچه ی بد گفت پس از وقتی که آخوند شده این طور شده؟!
بابایش گفت: درست ترش این است که از وقتی که طرفدار خمینی شده، و به قدرت رسیده؛ آنوقت همه این جور رذالت ها و آدمکشیها که تو گفتی می تواند در او پیدا شده باشد.

بچه ی بد گفت یک سؤال دیگر هم دارم!
گفت چی؟
گفت در شرح انواع رنگها نوشته مثلاً رنگ سبز، مغز پسته یی، زیتونی و لجنی!. مگر رنگ لجنی هم داریم؟

بابایش گفت: فکر می کنم این نوع رنگ را از همان وقتی پیدا کرده که خمینی آمده. چون او به همه چیز زندگی ما لجن زده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر