پنجشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۳

كجا ايستاده ايم؟

چند وقت پیش یه مطلبی نوشتم که اسمشو گذاشته بودم،« فرود فواره بنیاد گرایی» در مورد ظهور و پیدایش انگل وار داعش بود ،که چرا بوجود آمد و چطور از بین می ره
. (
و چگونه درست در جایی که باید باشه مثل بختک ظاهر میشه ، و درست سر چشم به هم زدنی جایی که بوجودش احتیاج است حاظر می شه ، این بادبادک قدر قدرت ،وقتی بادش می ترکه که میبینی مردم عادی یک شهر کوچک با مقاومت دليرانه شان آنها را زمین گیر کرده اند و هیچ خبری از جاهایی که قبلأ اشغال کرده اند نیست. در سوريه و در ديگر جاهاي عراق و چرا حالا كه عمده تمركز نيروهاي داعش در أطراف كوراني است عمليات. قابل توجه اي براي سركوب آنها انجام نمي دهند؟ . و سؤال اساسی این است که عامل شکست ارتش عراق از داعش می تواند بر أساس یک دستور باشد؟ دارم فکر میکنم اولین کسانی که داعش را دارای ثروت و سلاح فراوان اعلام کردند و آنها را دارای درامد روزانه دو میلیون دلار از فروش نفت عنوان کرده اند چه مسئله بزرگ امنیتی را برای پنهان سازی حامیان و سازندگان این انگل معاصر به کار برده و در نظر دارند ؟ و يا بدون آنکه به این سوال پاسخ دهند که این مبلغ هنگفت چگونه به دست آنان می رسد ، و چه کسانی می توانند خریدار نفت باشند ، و چرا بر اين همه سر پوش مي گذارند؟. صورت مسئله که پاک بشه مخاطب سریعتر خام می شە ﴾ در هر صورت منظورم این بود که این انگل ناخواسته که برای بعضی ها خواسته و پرداخته شده بود مثل هر فواره ای یه جهشی داره و بعد فرود یا سقوط،این تئوری رو فکر نکنید خودم کشفش کردم، نه ،، ،اولین بار یه جوان بیست و چند ساله حدود ۵۰ سال پیش بمون نشان داده بود که چطور می شه از دل چپ انقلابی!راست ارتجاعی بیاد بیرون.اهل بظاهر بخیه، مثل خیلی مواقع دیگه حرف این جوان را گوش ندادند، چون این تئوری «ابتدا به ساکن » تنها در چند بند فورمولیزه شده بود،اونم از زبان و ذهن یه جوان بیست و چند ساله و اونم ایرانی، طبیعیه که خریداری نداشت، چرا باید داشته باشە؟ هنوز که چیزی رو سرمون آوار نشده بود، ما ایرونی جماعت تاریخ رو وقتی فهم می کنیم که آوارش چند صد سال از اون بر ما گذشته باشه ، تازه اگر خود اهل پیگیری و تحقیق باشیم ،اگر نه از راه شنیداری یه پا استاد می شیم و چنان تحلیل های قرائی سر می دیم که بیا و ببین ، به هر حال برای مثال میگم ﴿ ببین ما هنوز مصدق را فهم نکردیم چون ازش صد هاسال نگذشته، پس می خواستید این رژیم را که تنها ۳۵سال از اون گذشته فهم کنیم!﴾یه بار هم حدود ۲۰ '' ۳۰ سال پیش بود که گفتن خطر بنیاد گرایی ،از صد ها بمب اتم هم خطر ناک تره ، این حرف رو هم یه شعار سیاسی و تبلیغاتی فرض کردند، و راحت از کنارش گذشتن، چون هنوز هیچ چیزی ، رو سرمان آوار نشده بود. مملکت آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه ،از این ستون به آن ستون فرجه ، حاصلش بی برگ و باریه. و آگر یه درخت پر بار بتونه تو این برهوت ،تو این باد و توفان، تو این جنگ و ستیز وحشت ناک ، سر و پا بمونه، دو تا که نه ، صد تا شاخ از سر ،نه تنها سیاسیون که فرهیخته گونشون هم در می یاد.آخه باورشان نمیشه ! انگشت حیرت به دندان «غروچه» می گیرند و میگن مگه امکان داره؟ حتمأ یه کلکی تو کاره ! بگیر و ببندی و یا چیزی شبیه این!آخە آدمهای این چنینی، همه چیز رو از خودشان و تاریخ بی بار و برگ اسلافشان میگیرند و می چینند. این سیاسیون و این فرهیختگون هنوز تکلیفشون با خودشان و تاريخشؤن روشن نیست، تا دلت بخواهد ،قدرت انطباق دارند، آخوندها بش میگند «تقیه» اینا اما از جنس مدره ''ش'' هستند. هم زمان می تونند هم صلح طلب باشند هم به جنگ امپریالیسم بروند، همزمان می تونند هم ضد اسلام واسلامیت باشند و هم پشت سر ارتجاعی ترین آدم های نظام مثل میر حسین موسوی و کروبی که به دنبال تثبیت دوران طلایی امامشان هستند سینه بزنند .خلاصه معجونی هستند از تمام خصائل فرصت طلبی. سر نخ کار حسابی دستشان است، بی گدار به آب نمی زنند. حاضرند این مملکت شرحه شرحه بشه ولی از کاخ توهمشان بیرون نیایند ، «از گدار»شان قدمی آن طرف تر نگذارند، خط قرمز مبارزه را در اوج ادب رعایت می کنند، از بس مودب هستند وقتی هم می خواهند مطلبی در مورد آخوند ها بنویسند سعی میکنند این ادب را فراموش نکنند مثلأ امکان نداره خامنه ای یا رفسنجانی یا خاتمی یا هر سگ و سوتکی از این نظام ولایی را بدون لقب «آقای » بکار ببرند. از بس آزاد منش هستند دنبال هر کسی از سوی نظام که به این سوی آب می آیند غش و ضعف می روند ،و اصلأا هم براشان مهم نیست تا دیروز چه جنایاتی کرده است. بادی به غب غب می اندازند و بزرگ منشانه یا نه روانشناسانه میفرمایند ؛ملاک حال افراد است. و پرچم فراموش نمی کنیم ولی می بخشيم را به نشانه آزاد منشي و بزرگ واری خؤد به اهتزاز در می آورند. بی خود نیست که از خیل انبوه دانشگاهیان و روشنفکرانش اکثرأ به سمت جریان اصلاح طلب غش می کنند ، حتی اگر عنوان بزرگ ترین نویسنده گان و هنر مندان معاصر را نیز یدک بکشند. چرا 'هر کسی که عنوان هنر مند را یدک می کشە ،بعد از یک عمر سیب زمینی بودن، اون هم در نظامی که هر روز ،حکومتش ، غارت و اعدام و شکنجه است، تنهابا کوچک ترین اعتراض آبکی ،اگرانددیسمان میشە؟ ﴿ آنهم اگر اعتراضي ميشه ،بیشتر جنبه شخصی و جنبه كاري دارد ، و
عمومأ در مورد نشر کتاب یا نوار یا نهايتأ سانسور است.﴾ و تا نقش یک اپوزیسیون او رابه پیش می اندازند. نمونه زياد است ، بگرديد پيدا مي كنيد.
چرا آنكس كه بهاي سنگين مبارزه را در مرحله پيش از انقلاب ميپردازد.(صرف نظر از بهترين فرزندان آفتاب و باد يعني متشكلترين و مبارز ترين سازمان سياسي تاريخ معاصر ،سازمان مجاهدين كه چه در داخل و چه در منطقه بيشترين بهاء را پرداخت كرده اند) بيشتر از قشر كارگران و زحمت كشان جامعه مانند ستار بهشتي يا رضا شهابي يا محرومترين اقشار جامعه مثلأ عربها در خوزستان ،بلوچ ها در بلو چستان و كرد ها در كردستان هستند. آن نيروي پيشروي چپ انقلابي كه با فدائي حداكثر خود بايد راه باز كند كجاست؟ چه اتفاقي افتاده است؟ اخيرأ وزير قبلي اطلاعات گفته است كه با رهبران دو حزب بزرگ منطقه اي يعني حزب دمكرات و كوموله نشستهايي داشته است رهبران توده و أكثريت هم كه از قبل روي سفره ملا نشسته بودند. بهترين هايشان هم در بهترين حالت ، هفته يك مقاله در سايت ها مي نويسند.و اكثريت اين چپ هاي سابق در قامت "سكولار،دمكرات يا سوسيال دمكرات پز روشنفكري مي دهند و تو دهن هر كس كه دم از مبارزه قهر آميز با نظام ولايت بزنه مي زنند. حالا دو باره برگرديم به حرف اول آن جوان ديروز و رهبر پر توان بزرگترين نيروي سياسي تاريخ ايران كه با درايت و كارداني خود اين سازمان را از دل طوفانها و حوادث بيشمار كه هر كدام به تنهايي براي نابودي يك سامان كفايت مي كند ، به سلامت گذر داده است ،يعني مسعود رجوي آموزگار بزرگي كه بيش از ٥٠ سال پيش به ما ياد داده. بود وقتي چپ انقلابي ! به اپورتنيسم مي غلتد چه از نوع راستش و چه نوع چپش چه فاجعه اي در قامت رأست ارتجاعي قد علم مي كند.
این سؤالي است كه چپ مسئول روشنفكر و هنرمند مسئول بايد از خود بكند.تا قبل از اينكه ارتجاع داعيشيسم حاكم بر ايران ،ميهن را به تلي از خاك بدل نكرده است ٥٠ سال پيش به هشدار اين معلم كبير در مورد زايش رأست ارتجاعي توجه نكرديد و بهاي سنگين آنرا مردم ما با خون پرداخت كرده اند . پس تا دير نشده و بلايي هولاناك تر از قبل بر ما آوار نشده ،پيام بنيادگرايي صد بار خطر ناك تر از بمب أتم توجه كنيد ، و به جبهه همبستگي ملي براي در هم شكستن بنيادگرايي در ميهنمان بپيونديم.


08'10,2014

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر