شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۳

شبهای شعر «گوته»


  26 مهر 1393 نوشته شده توسط همبستگي ملي  
از روز دوشنبه 18 تا چهارشنبه 27مهرماه سال 1356 از طرف «انجمن فرهنگي ايران و آلمان» در «انستيتو گوته» در تهران شبهاي شعري برگزار شد كه به مدت ده شب به طول انجاميد. برگزاركننده اين جلسات شبهاي شعر، كه از آغاز شب تا بامداد ادامه داشت, «كانون نويسندگان ايران» بود.

در اين جلسات شاعران و روشنفكران و هنرمندان ايران, شعر خواندند و سخن گفتند. انتشارات اميركبير متن كامل سخنان سخنرانان و اشعار شاعران را، كه ناصر مؤذن آنها را گردآورده بود, در كتابي به چاپ رساند.
شب اول ـ در این شب رحمت الله مقدّم مراغه ای، یکی از دبیران «کانون نویسندگان ایران»، بیان نامه هیأت دبیران موقت کانون را خواند و سپس آقای بیکر، رئیس انستیتو گوته درباره روابط فرهنگی ایران و آلمان سخن گفت. سخنران بعدی، خانم سیمین دانشور درباره «هنر معاصر» سخن گفت. بعد از آن مهدی اخوان ثالث (م.امید) و سه شاعر نوپرداز شماری از سروده های خود را خواندند.
شب دوم ـ در این شب، دکتر منوچهر هزارخانی در سخنانی زير عنوان «قيّم و مرشد آزادي»، درباره ضرورت آزادي بيان و قلم سخن گفت و سانسور و اختناق در رژيم پهلوي را مورد انتقاد قرارداد. در همين شب نعمت ميرزاده (م.آزرم) و چند شاعر نوپرداز اشعاری از سروده های خود را خواندند.
در شب سوم شمس آل احمد درباره تاریخچه «کانون نویسندگان ایران» و سانسور جاری بر فضای فرهنگی جامعه سخن گفت و بهرام بیضایی موقعیت تئاتر و سینمای ایران را در سخنانی روشنگر تشریح کرد. در این شب، محمد زُهَری، طاهره صفّارزاده و سه شاعر دیگر اشعاری از سروده های خود را خواندند.
در شب چهارم  دكتر غلامحسين ساعدي درباره «شبه هنرمند» سخن گفت. منظور وی  از شبه هنرمند كساني بودند كه با رژيم خودكامۀ پهلوي همكاري مي كردند و سياستهاي فرهنگي آن رژيم را به پيش مي بردند. در این شب هوشنگ ابتهاج (سایه)، مفتون امینی و چند شاعر دیگر اشعاری خواندند.
در پنجمین شب، باقر مؤمنی درباره سانسور سخن گفت. در همين شب، كه باران نيز مي باريد, شاعر فدايي, سعيد سلطانپور که تازه از زندان آزاد شده بود، اشعار آتشيني عليه استبداد رژيم پهلوي, با لحني شورانگيز خواند كه با استقبال پرشور شركت كنندگان روبه رو شد.
در همين شب است كه اصلان اصلانيان ترانه معروف «شب است و چهره ميهن سياهه» را مي خواند. اصلانيان اين ترانه را به ياد دلاوريهاي فدايي شهيد اميرپرويز پويان سروده بود. او با نشاندن كلمه «پويان» در شعر به طور ضمني به اين موضوع اشاره دارد. اين ترانه را در زير مي خوانيد:

«شب است و چهره میهن سیاهه
نشستن در سیاهیها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هر که عاشقه پایش به راهه
برادر بیقراره
برادر شعلهواره
برادر دشت سینهش لاله زاره.
شب و دریای خوف انگیز و توفان
من و اندیشه های پاک پویان
برایم خِلعت و خنجر بیاور
که خون میبارد از دلهای سوزان
برادر، نوجوونه
برادر، غرق خونه
برادر، کاکُلش آتشفشونه.
تو که با عاشقان درد آشنایی
تو که همرزم و همزنجیر مایی
ببین خون عزیزان را به دیوار
بزن شیپور صبح روشنایی.
برادر بیقراره
برادر نوجوونه
برادر شعله واره
برادر غرق خونه
برادر کاکلش آتشفشونه
برادر کاکلش آتشفشونه»
در ششمین شب هوشنگ گلشیری درباره «جوانمرگی در نثر معاصر فارسی» و محمدعلی مهمید درباره آرمانگرایی در شعر فارسی سخن گفتند و فریدون مشیری و سیاوش کسرایی و چند شاعر دیگر اشعاری از سروده های خود را خواندند.
در شب هفتم داریوش آشوری دربارۀ شعر و ادبیات زیر عنوان «شعر آزادی است» و اسلام کاظمیه، از بنیانگذاران «کانون نویسندگان ایران»، دربارۀ تاریخچۀ کانون و ارتباط آن با قانون اساسی سخن گفتند.
در این شب «م. آزاد» (محمد مُشرِف تهرانی)، جواد مجابی و چند شاعر دیگر شماری از اشعارشان را خواندند.
در شب هشتم مصطفی رحیمی درباره «فرهنگ و دیوان سالاری» سخن گفت و سانسور جاری در  عرصۀ قلم و بیان را، سخت، مورد انتقاد قرار داد .
در شب نهم باقر پرهام و در شب دهم «م. به آذین» (محمود اعتمادزاده) سخن گفتند.
در آخرین شب اسماعیل خویی و دو تن از شاعران معاصر اشعاری خواندند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر