آخوند
جنایتکار جنتی دبیر شورای نگهبان نظام آخوندی، در مصاحبه با تلویزیون رژیم
از یکسو ترس و ذلت و خانه نشینی آخوندهای حاکم در دوران شاه از یکطرف و
گوشههایی از توحش و بربریت نظام آخوندی و جنایاتی که بفرمان خمینی مدفون
صورت داده را برملا کرد
این آخوند دژخیم با اشاره به اعدام
فرزندش، مجاهد قهرمان حسین جنتی از زندانیان سیاسی دوران شاه که در نظام
آخوندی دستگیر و اعدام شد، سبعیت و شقاوت آخوندهای حاکم بر میهن را به
نمایش گذاشت و یکبار دیگر بر عزم مجاهدین برای نبرد تمامعیار برای
ریشهکنی نظام آخوندی از خاک میهن صحه گذاشت
بخشهایی از این مصاحبه در زیر آمده است:
تلویزیون رژیم 25مهر 1393
س: حاج آقا اشاره کردید اساتید شما امام خمینی... آیا فعالیت شما ضد رژیم
پهلوی که فعالیتهای سیاسی تون رو شروع کردید، به همان بدو آشنایی با امام
برمیگشت یا زودتر از ان شروع کرده بودید؟
جنتی: نه همانوقت
بود برای اینکه قبلش جرأت نمیکردیم حرف بزنیم. یعنی بقدری خفقان بود که
حالا ما که بچه بودیم و سن و سالی نداشتیم یک طلبهای بودیم ولی کسانی
بزرگتر از ما چه علما چه غیرعلما جرأت حرف زدن نداشتن میترسیدند بنابراین
هیچگونه فعالیتی نداشتیم برای ضد رژیم... می گفتن فایده نداره با نظام
رژیم نمیشه در افتاد ان قدرت ساواک هست ان قدرتهای نظامی انتظامی اینها
هست حضورشون در همه جا هست یکی حرف میزنه گزارش میدهند فردا میگیرنش...
جنتی: من اول که انقلاب برپا شد قرار شد دادگاه انقلاب تشکیل بشه من
تهران کار میکردم همین جا توی قزل قلعه با تعدادی اینهم داستانهای مفصلی
داره... بنا شد ما برویم قاضی بشیم ماهم صفر کیلومتر بودیم دیگه، یعنی ما
که دوره قضاوت نخونده بودیم و حقوق نخونده بودیم و درس نخونده بودیم اینها،
ولی انقلاب و مسائل اسلامی اینها رو آشنا بودیم، بالاخره امام گفتن که
چارهای نیست بروید شما اینجا که همین جا یک دادگاه تشکیل شد این مجرمین
رو میآوردن آنجا محاکمه میکردن و اینجا من بودم، تهران بودم مدتی اینجا
بودم بعد یک وقتی شهید مطهری بمن فرمودند که بیا شما برو خوزستان برای
اینکه آنجا هم زندانها پر است قاضی هم نداریم، هی هم روز به روز هم زیادتر
میشه هی میگرفتن تند تند و جا نداشتن خیلی وقتها و بعد هم قاضی هم نیست
با اصرار ایشون من رفتم خوزستان... بعد رفتیم خوزستان و دادگاه انقلاب
اسلامی رو راه انداختیم و مشغول کار شدیم
چون ما نمیدانستیم
بعضی جاها مانده بودم از امام سؤال کردم ما چه کسانی رو میتونیم اعدامشون
کنیم؟ ایشون یک مثالی برای من زد، و یک مطلبی بمن فرمودند، فرمودند اینجوری
کار بکنید و خیلی وقتها زیر نظر ایشون کار میکردیم...
س: خیلی تلاش کردید آقا محمد حسین رو از ان مسیر برگردند حاج آقا؟
جنتی: بله دیگه من هم یک دفعه بر خلاف توقع توی یکی از این زندان بودم تو
زندان بیمقدمه یکدفعه دیدم حسین رو آوردن، من خیلی تعجب کردم، خیلی هم
دلم میخواست ببینمش مدتی هم ندیده بودمش اوردنش و آمد پیش ما یک مدتی هم
باهاش بحث کردیم که خاصیتی نداشت بعد هم که انقلاب شد عرض شود که و خوب
حکومت اسلامی نظام جمهوری اسلامی برقرار شد و اینها آزاد شدند از زندان من
تو خانه مدتی باهاش صحبت کردم خیلی دلسوزانه و پدرانه و با علاقه و مهربانی
خیلی باهاش صحبت کردم دیدم نه آنجا خیلی تحتتأثیر رجوی قرار گرفته بود و
آنها زیاد روش کار کرده بودن مدتها آنجا کار کردن با یک جلسه و یک صحبت من
فایده نداره بالاخره اثر نکرد.
س: امتحان سختی حاج آقا شما که
از امثال مسئولانی بودید که از این امتحان سربلند بیرون آمدید در قبال
فرزند اگر بخواهیم تو یک عبارت بگیم چه جوری واقعاً از این سربلندی بیرون
آمدین خب بعضیها هستن که گرفتار بچههاشون میشن.
جنتی: من
بالاخره ما به اسلام و انقلاب و نظام بیشتر از فرزند علاقمندیم دیگه و خوب
یک فرزندی که راهش رو از ما جدا میشه طبیعی است که ما نمیتوانیم این رو
یکی دیگه اینکه اینها آمدند تو خیابان نشان دادن، اینها آمدند مسجد آتش
زدن، اینها آمدن عکس امام پاره کردن، اینها آمدن گفتن ”نه غزه نه لبنان
جانم فدای ایران، اینها راجع به ولایتفقیه اعلام نظر منفی کردن عرض شود که
ضد ولایتفقیه اعتقاداتشون رو اعلام کردن اینجا آمدم کشتن، آتشسوزی
کردن، اینها یک نقطه سفید ندارن، همه این کارنامه شون سیاه است خوب اینها
رو اگر کسی نفهمه که مسأله براندازی نظام بود، ... گذاشتن اگر بنا بود
اینها محاکمه بشن هیچ قاضی عادل و آگاهی امکان [نداشت] جز حکم اعدام بده...
هر جای دیگهای بود درجا اعدام کرده بودن آنوقت امام رضوان... همآنموقع که
ما در دادگاه انقلاب و اینها کار میکردیم بعضیها شک میکردن که اینو
اعدام کنیم یا نکنیم امام میفرمودند آنکه جرمش مسلمه نباید معطلش کرد.
نظر امام اینجور بود همانوقت باید اعدام میشدند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر