دوشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۲


توطئه دختر سرکش در قتل پدر و برادر کوچک

روزنامه ایران :دختر سرکش توطئه قتل پدر و برادر کوچکترش را با دوست فیس‌بوکی‌اش طراحی کرده بود.در این سناریوی باورنکردنی و دردناک پدر کشته شد و دختر در آخرین لحظات تصمیم گرفت برادر 15 ساله‌اش زنده بماند.

ساعت 9:30 شب 30دی‌ماه سال‌جاری ماجرای قتل پدر تنهایی در خانه‌اش واقع در ابتدای خیابان کمیل به پلیس گزارش داده شد.
مرد 55 ساله‌ای به نام محمد اسماعیل‌زاده وقتی در خانه‌اش تنها بود با ضربات چاقو به قتل رسیده بود و بازپرس رودگر از دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی از این جنایت خاموش رازگشایی کند.
بررسی‌های میدانی نشان داد عاملان قتل به‌راحتی وارد خانه قربانی در طبقه سوم شده و هیچ سرقتی نیز صورت نگرفته که همین نشان می‌داد با قربانی آشنا بوده‌اند.

کارآگاهان جنایی در تحقیقات پی بردند قربانی جنایت با دختر 18 ساله و پسر 15 ساله‌اش زندگی می‌کرد وجالب این که در طبقه پایین آن‌ها نیز مادر و خواهرش زندگی می‌کردند.
وقتی تیم تحقیق شنید دختر قربانی ماجرای جنایت را به پلیس و همزمان به مادربزرگ و عمه‌اش خبر داده است مرجان را تحت تحقیق گرفتند. وی که اضطراب داشت، گفت: ساعت 2:30 بعدازظهر برای خوردن ناهار با برادرم به خانه مادربزرگم در طبقه اول رفتیم، ساعت 4:30 عصر با برادر کوچکترم به طبقه سوم برگشتیم اما زمانی که در خانه را باز کردیم، دو مرد نقابدار را در خانه دیدیم که با چاقو بالای سر پدرمان ایستاده بودند. آن‌ها ما را تهدید کردند اگر سر و صدا کنیم ما را نیز خواهند کشت و به همین خاطر، من و برادرم از ترس ساکت شدیم و آن‌ها به سرعت از خانه خارج شدند و پس از رفتن آن‌ها بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و خبر قتل پدرم را به مادربزرگ و عمه‌ام دادم.
باوجود داستانسرایی مرجان و برادرش بهزاد، پلیس به ادعاهای مرموزی برخورد که نشان می‌داد دختر جوان می‌تواند اطلاعاتی از عاملان جنایت داشته باشد.

دوستی فیس‌بوکی

مرجان که می‌دید راز توطئه‌اش فاش شده است در بازجویی‌ها دست از دروغ‌پردازی برداشت و گفت: «مدتی است با جوانی به نام احسان آشنا شده‌ام و همدیگر را در میدان رسالت ملاقات می‌کنیم اما پدرم مخالف ادامه آشنایی ما بود به همین خاطر احسان وی را کشت.»
با این اعترافات تکان‌دهنده، پلیس خیلی زود احسان را بازداشت کرد و مشخص شد این پسر نمی‌توانسته زمان جنایت در قتلگاه حاضر باشد و دومین داستان دروغ دختر توطئه‌گر فاش شد و مرجان اعتراف کرد دوست فیس‌بوکی‌اش به‌نام «امیر» که یک ماه پیش با هم آشنا شده‌اند برای قتل پدرش اجیر شده بود.
مرجان گفت: «به دلیل اختلافات و دعواهای من و پدرم، زمانی‌که اعصابم خرد می‌شد با پسری به نام امیر که یک ماه پیش از طریق فیس‌بوک با هم آشنا شده بودیم درددل می‌کردم. پس از مدتی امیر گفت: «اگر پدرت بمیرد همه مال و اموالش به تو می‌رسد» و در ادامه گفت: «می‌خواهی پدرت را بکشم»؛ کمی فکر کردم و به وی گفتم «اگر می‌توانی بکش» و امیر گفت: «پس یک روز می‌آیم و پدرت را می کشم»؛  پذیرفتم و گفتم به شرط این‌که بعد از مرگ پدر و برادرم به عقد هم دربیاییم. روز دوشنبه که روز قتل پدرم بود با امیر قرار گذاشتم و وی نیز این کار را کرد.

مرجان در خصوص چگونگی ورود امیر به محل جنایت گفت: «پس از تعطیل شدن مدرسه با امیر تا در خانه آمدم؛ من به داخل خانه رفتم و وی نیز در کوچه منتظر ماند؛ به طبقه سوم رفتم و برای خوردن ناهار، همراه برادرم به خانه مادربزرگ رفتیم؛ ناهار را نیمه‌کاره رها کرده و به طبقه سوم برگشتم تا ببینم پدرم خواب است یا بیدار که دیدم خوابیده است. بلافاصله امیر را خبر کرده و در خانه را برایش باز کردم؛ امیر به طبقه سوم آمد و پس از دقایقی کوتاه برگشت و گفت: «کار تمام شد؛ برادرت را بفرست.» من فکر کردم دروغ می‌گوید به همین خاطر رفتم بالا و جنازه پدرم را در آشپزخانه دیدم. تا یک ساعت در شوک بودم و باورم نمی شد او این کار را بکند؛ در همین موقع برادرم به طبقه بالا آمد و امیر گفت: «در را باز کن تا او را هم بکشم» اما من دلم نیامد و گفتم «نه» و بهزاد را به طبقه پایین فرستادم. امیر گفت «بهزاد ما را لو می دهد»... با اصرار، امیر را راضی کردم با بهزاد کاری نداشته باشد و امیر نیز قبول کرد و از بهزاد قول گرفتیم ما را لو ندهد.»

کارآگاهان که در برابر جنایتی باورنکردنی قرار گرفته بودند خانه قاتل را در تهرانپارس، خیابان 176 شناسایی کردند و روز سوم بهمن‌ماه وی را به دام انداختند و این پسر پذیرفت پدر دختر موردعلاقه‌اش را کشته است.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر