«امید علی
شناس» فعال مدنی و زندانی محبوس در بند ۸ زندان اوین که پیش تر در اعتراض
به بازداشت مادرش و دیگر بازداشت شدگان اخیر تجمع های اعتراضی روزهای شنبه و
دوشنبه، از روز شنبه ۳۰ آبان ماه سال جاری دست به اعتصاب غذا زده است، طی
نامه ای به مادرش که در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار
گرفته است خواهان پایان دادن به اعتصاب غذای مادرش شده است.
«امید على شناس»، در ۲۴ شهریورماه ۱۳۹۳ بازداشت و به بند دو الف سپاه منتقل شد.
علیرغم صدور قرار وثیقه ۱۰۰میلیون تومانی برای این فعال مدنی، دادگاه بدوی و پیش تر دادسرا به دلایل نامعلومی از پذیرش وثیقه خودداری کردند.
امید علی شناس در کمتر از از پانزده دقیقه، از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «مقیسه» به اتهام «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به ۱۰ سال زندان محکوم شده است.
متن نامه این فعال مدنی به مادرش به قرار زیر است.”مادر عزیزم” شنیده ام که در اعتراض به زندانی بودن من به همراه عده ای ازعزیزان که ستم را بر نمی تابند، در مقابل زندان اوین در یک اجتماع مسالمت آمیز خواستار آزادی ما شده ای. اما این جماعت سرکوبگر بی رحم حرمت عواطف مادرانه ات را شکسته اند و به دستان نازنینت دستبند زده و به جرم دفاع از فرزند به اسارت برده اند.
اکنون بیش از یک سال از حبس ظالمانه ای که به خاطر فعالیت های حقوق بشری و حمایت از کودکان کار برایم صادر شده، می گذرد، حبس به خاطر فعالیت در راه درستی که به آن معتقد بودم و هستم و برای آزادی هایی که آرزو داشتم تا شاید فردایی بهتر رقم زده شود.
مادر عزیزم، “حبس در سلول انفرادی”، “تحمل فشار بازجو”، “تهدید، توهین و شکنجه های روانی”، تحمل شرایط غیر انسانی بازداشت و زندان برایم قابل تحمل بوده و هست.
آنچه برایم قابل تحمل نیست، اعتصاب غذای توست.
ابتدا از من پنهانش می کردند ولی از وقتی شنیده ام، بی قرار و پریشانم. گویا اینان از نابودی پاکان ابایی ندارند.
آنگاه که تدبیرشان دستگیری مادران زندانیان سیاسی است، دیگر چه کسی در امان است ؟
اینان از به بند کشیدن مادران آزادی خواه شادمان می شوند. اعتصاب غذا برایم دشوار است اما نه به خاطر گرسنگی، بلکه به دلیل بی خبری از حال تو و نگرانی از سلامتی ات !
دلم گرفته است، نیازمند گرمای حضور تو هستم. به اعتصاب غذایت پایان بده تا ادامه این راه برایم هموارتر شود. بگذار، در زیر بار این همه ظلم، با اطمینان از سلامتی ات جان تازه ای در رگ هایم جاری شود.
مادر عزیزم، همانطور که به طلوع آفتاب فردایمان ایمان دارم، می دانم که این مهر مادری و این رنج بی پایان بی ثمر نخواهد بود و روزی فرا می رسد که دیگر هیچ فرزندی برای ابراز عقیده اش زندانی شود و نه هیچ مادری برای دفاع از فرزندش.
فدای تو امید ……….
زندان اوین ششم آذر ۱۳۹۴
«امید على شناس»، در ۲۴ شهریورماه ۱۳۹۳ بازداشت و به بند دو الف سپاه منتقل شد.
علیرغم صدور قرار وثیقه ۱۰۰میلیون تومانی برای این فعال مدنی، دادگاه بدوی و پیش تر دادسرا به دلایل نامعلومی از پذیرش وثیقه خودداری کردند.
امید علی شناس در کمتر از از پانزده دقیقه، از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «مقیسه» به اتهام «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به ۱۰ سال زندان محکوم شده است.
متن نامه این فعال مدنی به مادرش به قرار زیر است.”مادر عزیزم” شنیده ام که در اعتراض به زندانی بودن من به همراه عده ای ازعزیزان که ستم را بر نمی تابند، در مقابل زندان اوین در یک اجتماع مسالمت آمیز خواستار آزادی ما شده ای. اما این جماعت سرکوبگر بی رحم حرمت عواطف مادرانه ات را شکسته اند و به دستان نازنینت دستبند زده و به جرم دفاع از فرزند به اسارت برده اند.
اکنون بیش از یک سال از حبس ظالمانه ای که به خاطر فعالیت های حقوق بشری و حمایت از کودکان کار برایم صادر شده، می گذرد، حبس به خاطر فعالیت در راه درستی که به آن معتقد بودم و هستم و برای آزادی هایی که آرزو داشتم تا شاید فردایی بهتر رقم زده شود.
مادر عزیزم، “حبس در سلول انفرادی”، “تحمل فشار بازجو”، “تهدید، توهین و شکنجه های روانی”، تحمل شرایط غیر انسانی بازداشت و زندان برایم قابل تحمل بوده و هست.
آنچه برایم قابل تحمل نیست، اعتصاب غذای توست.
ابتدا از من پنهانش می کردند ولی از وقتی شنیده ام، بی قرار و پریشانم. گویا اینان از نابودی پاکان ابایی ندارند.
آنگاه که تدبیرشان دستگیری مادران زندانیان سیاسی است، دیگر چه کسی در امان است ؟
اینان از به بند کشیدن مادران آزادی خواه شادمان می شوند. اعتصاب غذا برایم دشوار است اما نه به خاطر گرسنگی، بلکه به دلیل بی خبری از حال تو و نگرانی از سلامتی ات !
دلم گرفته است، نیازمند گرمای حضور تو هستم. به اعتصاب غذایت پایان بده تا ادامه این راه برایم هموارتر شود. بگذار، در زیر بار این همه ظلم، با اطمینان از سلامتی ات جان تازه ای در رگ هایم جاری شود.
مادر عزیزم، همانطور که به طلوع آفتاب فردایمان ایمان دارم، می دانم که این مهر مادری و این رنج بی پایان بی ثمر نخواهد بود و روزی فرا می رسد که دیگر هیچ فرزندی برای ابراز عقیده اش زندانی شود و نه هیچ مادری برای دفاع از فرزندش.
فدای تو امید ……….
زندان اوین ششم آذر ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر