چهارشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۵

#ایران#iran# نگاهی به نامه ی محمود بهشتی لنگرودی به علیرضا محجوب

نگاهی به نامه ی محمود بهشتی لنگرودی به علیرضا محجوب

28.6.2016


حقوق معلم و کارگر
عزیز قاسمزاده
نامه ی محمود بهشتی لنگرودی به علیرضا محجوب تنها نامه به یک شخص نیست.از زوایای مختلف نامه ی محمود بهشتی قابل تامل و بررسی است.

نخست اینکه او به عنوان شناخته شده ترین فعال صنفی معلمان نسبت به یکی از فعالان کارگری و وضعیت اسفبارش فریاد بر آورده این موضوع بیش از همه حکایت از وضعیت بغرنج جعفر عظیم زاده است.آنانی که به بیمارستان سینا می روند و چشم بر عظیم زاده می دوزند بهتر می دانند چه می گویم.دوم اینکه بهشتی خود اعتصاب داشته و امروز با عواقب ناشی از اعتصاب دست و پنجه نرم می کند.هیچ کس جز بهشتی نمی تواند درک کند چرا عظیم زاده اینقدر مصر به ادامه اعتصاب است و در جانش چه آتشی نشسته است که می خواهد جسمش را در این راه چنین به همنشینی درد و رنج و محنت بکشد.


سوم:در حالی که بسیاری از فعالان در برابر این ظلم افزون و به نهایت آمدن یک انسان سکوت کرده اند و یا منفعلانه از آن گذشته اند،بهشتی با کنار گذاشتن تمام مصلحت ها به تقریر حقیقتی سخت درباره موقعیت دشوار اکنونی جعفر عظیم زاده پرداخته مخاطب خاص بهشتی گرچه اینجا علیرضا محجوب نماینده تقریبا مادام العمر تهران و مسئول خانه کارگر است اما مخاطب عام نامه ی او می تواند همه ی کسانی که شعارهای خوش آب و رنگ اصلاح طلبی می دهند هم باشد.در عین حال هشداری است به مسئولان قضایی که به این وضعیت خاص و رنجوری عظیم جعفر عظیم زاده خاتمه دهند.علیرضا محجوب سال هاست که هم نماینده است و هم مسئول خانه ی کارگر او هم مثل خیلی ها ادعا زیاد کرده ما که به ادعای او و کسانی چون او کاری نداریم.قلب عدالت و چشم بیدار وجدان، امروز در بیمارستان سینا سکنی گزیده است.

سکوت و انفعال همه ی کنشگران صنفی،اجتماعی،سیاسی در برابر آب شدن یک انسان در انظار عمومی هیچ توجیهی ندارد.فعلا که قوه قضائيه به تعطیلات عدالت همتی وافر دارد.اما انفعال و سکوت و تماشاگری فعالان و ناظران مسائل صنفی و اجتماعی می تواند به تشدید شرایط جعفر عظیم زاده منجر شود.

هیچ کس نمی تواند از زیر بار مسئولیت ذاتی و انسانیش شانه خالی کند.اما در این میان علیرضا محجوب به عنوان مخاطب خاص این نامه و تمام ادعاهایی که داشته بیش از همه در میان کنشگران اجتماعی و کارگری مسئول حفظ سلامتی جعفر عظیم زاده است.او تا این لحظه نه قلمی و نه بیانی و نه قدمی کمترین سهمی در حمایت از جعفر عظیم زاده نداشته است.البته اینجا ایران است.دیگر هیچ چیز جای شگفتی نیست.

قوه قضائيه در تمام دنیا ملجا عدالت طلبی است و اینجا مدعی العموم علیه عدالت طلبان.تشکل ها در تمام دنیا مدافع حقوق صنوف خودند در برابر دولت و در اینجا تشکل ها موظف به توزیع و نشر ایدئولوژی رسمی و دولتی هستند و اندک تشکل های واقعی حامی صنوف با انواع و اقسام مضایق مواجه اند و فعالانشان با بیشترین ظلم ها روزگار می گذرانند..جعفر عظیم زاده نمودار صادق این مدعاست.در حالی که او نماینده ی یک تشکل مستقل مدافع حقوق کارگری است و هزینه اش را هم در غایت ممکن پرداخته،علیرضا محجوب هم خود را نماینده ی طبقه کارگر می داند.او در تمام دوره ها به نمایندگی در پارلمان پذیرفته شده اما کسی به یاد ندارد خاطره ای که او در نقد موقعیت کارگران سرزمینش به عنوان نماینده قدمی مهم برداشته باشد و اساسا جز کسانی است که نمایندگی تشکل های خود ساخته را همراهی می کند.

ضمن اینکه شبهاتی درباره مدیر عاملی او بر ده ها شرکت هم وجود دارد.با این وصف از آن رو که نامه ی محمود بهشتی نوعی مشروعیت زدایی از مدعیات تهی است، شاید علیرضا محجوب و پاره ای از اصلاح طلبان را حداقل به خاطر موقعیت بسیار خطرناک جعفر عظیم زاده به واکنشی وادار نماید.

امید که تا دیر نشده قدمی درباره ی او برداشته شود.هرچند که هنوز آن ناگهانی است که چقدر زود دیر شده است.اما این زود تا این لحظه 60 روز بوده 60 را ضرب در 24 ساعت و 24 ساعت را ضرب در 60 کنیم و این 60 را دوباره در 60 ضرب کنیم به یک رقم نجومی می رسیم این رقم فیش حقوقی یک مدیر عامل نیست.لحظه لحظه ی یک انسان است که با لب فروبستن خود از غذا هر لحظه به مرگ نزدیک تر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر