این
«سؤال» اگرچه سؤالی است ساده و روشن، اما محکی است بسیار افشاکننده و
رسواگر! که پاسخ به آن، میتواند مختصات مدعی را در دوستی یا دشمنی با مردم
ایران مشخص کند. پارهای از جانیان به دلیل کتمانناپذیری شراکتشان در
چنین جنایت هولناکی و ریختن خون پاکترین فرزندان مردم ایران، جایی برای
حاشا ندارند بنابراین منفعت را در این میبینند که قساوت بیحدومرزشان را
تئوریزه کرده، امری عادلانه جلوه دهند و چنین وانمود کنند از این بابت
وجدانی آسوده دارند:
– «احمد خمینی: آیا برادران بسیار خوبمان در اطلاعات و زندانها مانند حضرات حججاسلام ریشهری، فلاحیان، رازینی، نیری، پورمحمدی، رئیسی،
و بسیاری دیگر از همین افراد خوب یعنی برادران مبارزی که به قول امام همه
گونه ناسزا را از سادهاندیشان موجه تحمل میکنند و خم به ابرو نمیآورند،
از تیمسار نصیری، تیمسار مقدم، ثابتی، منوچهری، حسینی، کمالی و دیگر شکنجه
گران شاه در سایر شهرستانها بدترند؟» (۱)
– «مصطفی پورمحمدی: تمام تلاش و سعی بنده این بوده که طبق قانون و شرع [آخوندی] عمل کنم و امروز از لحاظ وجدانی راضی هستم.» (۲)
– «کار هر کسی نبود که چشم فتنه [مجاهدین]
را از حدقه دربیاورد و شاید اگر فردی کمی فکر آینده سیاسی یا… خود را
میکرد از این پرونده گذر کرده و آن را به دیگران وامینهاد! امام روحالله
آن روز عنان کار را به جمعی سپرد در میانشان نام سید ابراهیم رئیسی نیز
میدرخشید. و آنان را برای درآوردن دمار از روزگار فتنهگران … روانه کرد.
سید ابراهیم چشم فتنه را آنچنان از حدقه بیرون و نسلشان را به تباهی کشاند
که دیگر کمر راست نکردند» (۳)
البته
مشخص نیست اگر وجدانی چنین آسوده دارند و کارشان عادلانه بوده، چرا حاضر
به دفاع از آنچه کردهاند بهصورت رسمی نیستند؟ چرا آمار و ارقام کارشان را
منتشر نمیکنند؟ چرا ردی از مزار این شهیدان سرفراز به خانوادههای
دردمندشان نمیدهند؟ چرا قانون و فتوایی که مبنای چنین جنایت ضدبشری بوده
را مخفی و از نمایش آن در تلویزیون حکومتی ابا دارند؟ چرا افشای فایلصوتی
آقای منتظری که سند غیرقابلانکاری بر این جنایت است را گناه نابخشودنی
میخوانند؟ و بیشمار چراهایی که بیپاسخ ماندهاند.
اما
واضح است که پیش از هرکس دیگر، آمران و عاملان این جنایت سازمانیافته
میدانند که اعمالشان هیچ پایه قابل دفاعی ندارد و نگرانیشان از سرنگونی
نظام به دست آلترناتیو قدرتمند انقلابی است. این را در «به میان کشیدن پای
شرکا» در همین جدال تقسیم قدرت در پیش رو که عنوان مضحک انتخابات بر آن
گذاشتهاند، بهخوبی میتوان دید: «عدهای حتی در داخل کشور! با محکومیت
اعدامهای سال ۶۷
و تبلیغ آن بهعنوان جنایت علیه بشریت سعی در سیاه نمایی پرونده رئیسی
دارند. حالآنکه اصلاحطلبان و حامیان کنونی دولت یازدهم، فراموش کردهاند
کسانی در آن سالها تصمیم گیر بودند که در حال حاضر جزء پدران معنوی
اصلاحات هستند. تغییر مرامها و عبور از ارزشها، برخی را به حدی از
استیصال رسانده که بسیاری از اقدامات مؤثر نظام در دهه نخست انقلاب را
محکوم یا رد میکنند. اقداماتی که خود نیز در به سرانجام رساندن آنها نقش
داشتند» (۴)
باوجود
چنین شاخص و معیاری، میتوان میزان صداقت و ادعاهای هر مدعی را سنجید؛
بنابراین نمیتوان تحت عنوان فریبکارانة «انتخاب بین بد و بدتر» یا «دفع
افسد به فاسد» به دعوت شرکت در کلان طرح امنیتی خلیفه ارتجاع تحت نام جعلی
«انتخابات» فراخواند. هیچ دژخیم آدمکشی را نمیتوان رنگ «اعتدالی و
اصلاحطلب» زد و هرگز نمیتوان به مضحکهای به نام انتخابات که سرپوش
فاشیسم مذهبی حاکم بر «غصب حق حاکمیت ملی» و جنگ قدرت بین باندهای «آدمکش» و
«غارتگر» است مشروعیت داد. «بر مبنای کنوانسیون نسلکشی، جهان وظیفه دارد
هرگز نسلکشی را نبخشد و فراموش نکند. کشتار زندانیان پس از پایان جنگ جهانی دوم محکوم شد، زمانی که ژاپنیها ۷۰۰۰
اسیر آمریکایی و فیلیپینی را روانة مرگ کردند، این یک جنایت شرورانه بود و
کسانی که آن را سازماندهی کردند، ژنرالهای ژاپنی، بعدها پس از محاکمه
عادلانه اعدام شدند.» (۵) آخوندهای
حاکم از هر دسته و باند حکومتی به دلیل دست داشتن در بزرگترین جنایت
دولتی کیفر نیافته پس از جنگ جهانی دوم، تنها شایسته قرار گرفتن در مقابل
میز عدالت هستند. هرگونه تلاش برای بدر بردن آنها و ایجاد خدشه در این
خواست ملی، خیانتی نابخشودنی است.
(۱) خبرگزاری سپاه موسوم به فارس نامه احمد خمینی به آقای منتظری ۲۰مرداد۹۵
(۲) خبرگزاری سپاه موسوم به فارس ۸مرداد۹۵
(۳) خبرگزاری سپاه موسوم به فارس ۲۱فروردین۹۶
(۴) سایت جنایتکاران اطلاعاتی تحت نام افکار نیوز ۲۹فروردین۹۵
(۵) سر جفری رابرتسون اولین قاضی دادگاه ملل متحد برای سیرالئون ۲۷مرداد۹۳
نقل از سايت ايران افشاگري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر