20.10.2017
خلاصه ای از گزارش تاسف بارروزنامه لسآنجلستایمز كه از معتبرترين و پرتيراژترين روزنامههای آمريكاست در گزارشی از افزايش عجيب خرید و فروش کلیه در ایران خبر داده و نوشته است كه از کشورهای خلیج فارس حتی عربستان با شناسنامه جعلی برای پیوند کلیه به ایران میآیند!
این تبلیغات روی برخی دیوارها، باجههای تلفن و پیادهروهای تهران چسبانده شده است؛ «کلیه برای فروش». اين جمله به همراه شماره تلفن و گروه خونی، تنها نوشتهای است که روی آنها وجود دارد. تقریبا هر روز تبلیغات جدیدتری هم اضافه میشود، تبلیغاتی که پشت هر یکی از آنها روایتی وحشتناک وجود دارد. داستانهایی از بیکاری، بدهی و ... در کشوری که ناامیدی اقتصادی آن را احاطه کرده است.
در سایه درختی در نزدیکی یکی از بیمارستانهای پیوند تهران، علی رضایی یک نصب کننده سیستم تهویه هوا ایستاده است، او میگوید: اگر بتوانم کلیهام را بفروشم میتوانم بدهیام را پرداخت کنم، حاضرم کبدم را هم بفروشم. ایران تنها کشوری است که به شهروندانش اجازه میدهد به طور قانونی کلیههای خود را بفرشوند، از سال 1993 میلادی تاکنون 30 هزار عمل پیوند کلیه در این کشور انجام شده است؛ یک سازمان دولتی خریداران و فروشندگان را ثبت نام میکند و برای خرید هر کلیه بیش از 15 میلیون تومان پول به اهدا کننده میدهد.
اما این سیستم به شکل درستی کار نمیکند، فروشندگان فهمیدهاند که میتوانند به طور جانبی از کسانی که نمیخواهند چندسال منتظر بمانند، پول بگیرند. حتی خارجیهایی هم که از حضور آنها در برنامه ملی ایرانی ممنوع است به شکل غیرقانونی از آن استفاده میکنند،
برخی کارشناسان بینالمللی میگویند وجود تبلیغات در خیابانها نشان میدهد که اهدای عضو به یک تجارت برای افراد نیازمند تبدیل شده است، دقیقا همین موضوع باعث شده در کشورهای زیادی مثل ایالت متحده فروش اعضای بدن ممنوع شود. گابریل دانوویچ مدیر برنامه پیوند کلیه در دانشگاه «یو سی ال ای» و از مخالفان فروش کلیه در این رابطه میگوید: «وضعیت اهدا کنندهها در پایان بدتر میشود، وقتی شما در اوج ناامیدی هستید اینکه پولی به بهای از دست دادن عزت نفس به دست آورید کمکی به شما نمیکند، در واقع این عمل از روی ناامیدی است نه عشق.»
در واقع شایعاتی که در بازار سیاه پیوند کلیه در ایران وجود دارد، به قربانیان مسائل اقتصادی ایران امید میدهد. علی رضایی یکی از این قربانیان است، او زمانی میتوانست هزنیه خانواده خود را تامین کند و از طبقه متوسط جامعه بود، اما بعد از اینکه برای کار در ساخت مسکن مهر استخدام شد شرایطش کاملا تغییر کرد، او الان 7 هزار دلار به بانک بدهکار است و چندین بار بازداشت شده است. او میگوید: « اگر دوباره به زندان برگردم، چه اتفاقی برای کودکانم میافتد؟» برای فرار از این وضعیت یک روز او روی یک کاغذ آبی نوشت: «فروش فوری کلیه، قیمت قابل مذاکره، گروه خونی «آ ب» مثبت» و آن را به دیوار یک ساختمان پزشکی چسباند، او برای این کار 9 هزار دلار میخواست.
فردای آن روز علی رفت تا ببیند تبلیغش سر جایش است یا نه و متوجه شد یک نفر دیگر هم تبلیغ خودش را اضافه کرده است. با تماس آن شماره بایک داستان غم انگیز دیگر معلوم شد. مهدی، یک دانشجو 24 ساله زیست شناسی 15 هزار دلار نیاز دارد تا یک مسئله خانوادگی خود را حل کند، امین یک راننده کامیون 36 ساله هم نیمی از این پول را برای شروع دوباره تجارت خود نیاز دارد. رضا کرد، یکی از آشنایان علی هم در همان خیابان کاغذی چسبانده است. او 42 ساله است و دهها هزار دلار بدهی دارد. رضا خودرو و دو خانه خود را فروخت ولی هنوز نتوانسته بدهیهای خود را پرداخت کند. او میگوید: «این مسائل من را میکشد. سر من را کلاه گذاشتند و الان دوباره ممکن چنین اتفاقی بیافتد، فقط به تعداد تبلیغات اینجا نگاه کنید.»
بیشتر آدمها میتوانند بدون یکی از دو کلیه خود زندگی کنند، ولی سازمان جهانی بهداشت هشدار داده است که به شدت مخالف تجارت در اعضای بدن است چون منجر به انجام جراحیهای خطرناکی میشود. ولی طرفداران چنین سیستمی در ایران، ترجیح میدهند به جای کلمه فروش اعضای بدن از کلمه کمکهای مالی استفاده کنند..
صدها كارگر محروم آماده فروش كليه
بنری در مسير كارخانه مس چهارگنبد- سيرجان خودنمايی ميكند؛ بنر بزرگي كه سردرِ مجتمع مس چهارگنبد نصب شده و روي آن جملهاي حاوي آگهي فروش كليه به چشم ميخورد: «به دلیل فقر مالی، تعدادی از کارکنان مجتمع مس چهارگنبد، کلیه خود را بهفروش میرسانند». انتهاي آن هم شمارهاي نوشته شده است تا برقراري ارتباطي باشد با كارگراني كه ميخواهند براي فروش كليه اقدام كنند.
به گزارش شرق، اين آگهي متعلق به یک گروه کارگر است كه اعلام كردهاند حاضرند دستهجمعي كليه خود را بفروشند تا تأمين معاش كنند. مس چهارگنبد، کارخانهای است که در زمستان ١٣٨٢ تأسیس شده و سالهاست فراوری مس را بر عهده دارد؛ در سالهای اولیه، معدن به صورت روباز استخراج میشده؛ اما درحالحاضر عمر معدن روباز به اتمام رسیده و استخراج به روش زیرزمینی آغاز شده است. درحالحاضر این کارخانه به بخش خصوصی متعلق است و حدود ٣٠٠ کارگر دارد.چه شد كه كار به اينجا كشيد؟
رمضان شهسواری، رئیس شورای اسلامی کار این کارخانه، از شرایط کارخانه انتقادهای بسیار دارد و به ايلنا گفته: حقوق تیر و مرداد را نگرفتهایم؛ از قبل هم مزایا طلبکاریم؛ همین شد که در روزهای پایانی هفته گذشته، تجمع کردیم. آخر، ما مثل مجتمعهای مس دیگر استان کرمان نیستیم؛ عایدیمان کم است، دستمزدهايمان خیلی پایین است و همان حداقل دستمزد اداره کار را میگیریم. حالا حساب کنید همین حداقل مزد بخورونمیر را هم بخواهند دو، سه ماه یک بار بدهند؛ دیگر برای کارگر چه میماند؟شهسواری از دو سال گذشته بهعنوان دوران افول شرایط شغلی کارگران مس چهارگنبد یاد میکند و میگوید: در دو سال گذشته، از مزایای شغلی ما کم کردند؛ یعنی نرمنرمک، کم کردند تا ما به اینجا رسیدیم. اول اضافهکاریها را کم کردند؛ مثلا ١٠ ساعت را کردند پنج ساعت، بعد گروههای شغلی را کاهش دادند تا حقوقها کم شود تا دست آخر به اینجا رسیدیم که نان شب هم نداریم.
كليهفروشي از سر بی پولی
از شهسواری جریان آگهی فروش کلیه را میپرسم؛ میگوید: تعدادی از بچهها مستأجرند، بدهکاری دارند. وقتی حقوق میگرفتند، نمیتوانستند زندگیشان را بچرخانند، حالا که دو ماه است بیپول هستند. در این شرایط، تصمیم گرفتند شماره موبایل بدهند تا کلیههایشان را بفروشند. آگهی کردند و زدند سردرِ شرکت و بعد هم مردم آمدند عکس گرفتند و این شد که همه فهمیدند کارگران چهارگنبد حاضرند کلیههایشان را بفروشند تا زندگی کنند...
فاجعه در كارگاهها
علي خدايي، عضو کارگری شورای عالی کار، چنين رخدادي را نشانهای از فاجعه در بنگاههای اقتصادی ميداند و ميگويد: تأخير در مطالبات كارگران به يك مشكل همهگير بدل شده و محدود به مجتمع مس چهارگنبد نيست و اكنون بيش از نيمي از شركتها و كارخانهها دچار چنين مشكلاتی هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر