7:55:56 AM 1393/2/10
کنفرانس در ايالت آريزونا در آمريکا: بحران اتمی، نقض حقوق بشر و ضرورت تغيير رژيم ايران - ارديبهشت ۹۳
کنفرانسی
در ايالت آريزونا در آمريکا با عنوان بحران اتمی، نقض حقوق بشر، ضرورت
تغيير رژيم ايران و تعهدات آمريکا برای تأمين حفاظت ليبرتی برگزار شد:
شهردار رودی جوليانی، ژنرال جرج کيسی، ليندا چاوز امير عمادی فرزند مجاهد شهيد علی اصغر عمادی ميهمانان عزيز، سخنرانان برجسته، ما بسيار خوشحال و متشکريم که شما در اين برنامه بسيار مهم و به موقع شرکت کرديد. من امير عمادی هستم. که فوق ليسانسم را از دانشگاه تاندربرد در آريزونا، در رشته مديريت بيزنس گرفته ام. از طرف ميزبان برنامه امروز، جامعه ايرانيان مقيم آريزونا، از شما تشکر می کنم. برای جامعه ما افتخار بزرگی است که امروز چنين ميهمانان برجسته يی داشته باشد، آقای رودی جوليانی، ژنرال جرج کيسی و خانم ليندا چاوز. با تشکر از خدمات شما. من همچنين مفتخرم که مقامات ايالت آريزونا که برخی از آنها با ما صحبت خواهند کرد، در اين جا هستند. وزير کشور کن بنت و رهبر اکثريت جان مک کوميش. قريب به 24تن از اعضای خانواده من قربانی سرکوب و حملات مستمر توسط عوامل رژيم ايران در حکومت مالکی در عراق، هستند. پدر من جان خودش را در جريان يکی از اين حملات در ماه سپتامبر از دست داد و تقريباً 24تن از اقوام من به دليل اعتقاداتشان در زندانهای ايران مانند زندان مخوف اوين هستند، که اين هفته زندانيان سياسی در آن به نحو خشونت باری مورد حمله قرار گرفتند. آنها هر روز شکنجه فيزيکی و روانی را تحمل می کنند اگر چه برايم زدن اين حرف خوشايند نيست، ولی بايد بگويم که از سياستهايی که دولت آمريکا در ارتباط با رژيم ايران دنبال می کند، بسيار سرخورده هستم. زيرا اين رژيم نه تنها مسئول قتل پدر من، بلکه مسئول کشتار دهها هزار ايرانی و صدها آمريکايی در لبنان، عراق و افغانستان و ساير کشورهاست و به نحو گستاخانه يی يک گروگانگير و يک جنايتکار را به عنوان سفير خودش در ملل متحد نامزد می کند. دولت آمريکا نسبت به اين جنايات بی اعتناست و دست ديپلماسی اش را به سوی رژيم ايران دراز می کند تا به نقض حقوق بشر و حمايت از تروريسم بين المللی توسط اين رژيم واکنش نشان ندهد. من سؤالی را با شما طرح می کنم تا در حالی که در اين جلسه شرکت داريد به آن فکر کنيد: آيا اين وضعيت به شما مربوط می شود يا نه؟ من پاسخ خودم را دارم. با تشکر مجدد از شما. ليندا چاوز، مدير پيشين روابط عمومی کاخ سفيد
به
همهٴ شما خوشآمد می گويم، به جامعه ايرانيان مقيم آمريکا در آريزونا و
همهٴ همسايگان و دوستان آنها، به همهٴ نمايندگان کنگره که امروز در اين جا
حضور دارند و تمام کسانی که به موضوع حقوق بشر دل بسته اند.
اگر کسانی در ميان شما هستند که با شرايط ايران آشنا نيستند، که مطمئنم تعدادشان در اين جا زياد نيست، حقيقت اين است که زنان در ايران از پايه يی ترين حقوق بشر محروم هستند. آنها از حق برابر طلاق برخوردار نيستند. وقتی زنان طلاق می گيرند، حق سرپرستی کودکان خود را ندارند. آنها دستگير می شوند، شکنجه می شوند، و به خاطر بدحجابی و نقض قوانينی که توسط نيروهای رژيم در خيابانها و شهرهای ايران تحميل می شود، ناپديد می شوند. امروز سخنرانان مختلفی با ما صحبت خواهند کرد و بر روی برخی از موضوعات تمرکز خواهيم کرد که بسيار در رابطه با سرنوشت مردم آمريکا حائز اهميت هستند، از جمله نقش رژيم ايران در جهان و تلاش رژيم برای کسب تسليحات اتمی و تهديدات آن نه تنها عليه مردم ايران و منطقه بلکه عليه مردم تمام جهان. همچنين مهم است که در رابطه با مسئوليت خودمان به عنوان مردم آمريکا نسبت به گروهی از مخالفان ايرانی توجه داشته باشيم. شما در ابتدا نکاتی شنيديد در رابطه با کسانی که در کمپ اشرف مورد حمله قرار گرفتند و ما تصاوير شهيدان را در اين جا می بينيم، دهها نفری که در اين حمله کشته شدند. اما اين تنها حمله نبود. بلکه تنها يکی از حملاتی بود که در عراق صورت گرفت. ما همچنين سخنان کسی را خواهيم شنيد که از شرايط عراق در رابطه با 3000 مخالف ايرانی اطلاع دارد که در کمپی با نام بی مسمای ليبرتی زندانی شده اند. فکر می کنم ما بايد نسبت به اين مسأله حساس باشيم زيرا دولت ايالات متحده، زمانی که آمريکا عراق را اشغال کرد با ساکنان کمپ اشرف به توافق رسيد آنها تسليحات خود را تحويل دهند و به ازای آن از تعهد آمريکا برای حفاظت برخوردار شوند. اما اين تعهد بعد از اين که آمريکا آنجا را ترک کرد بارها و بارها نقض شد. بنابراين من فکر می کنم بايد برای ما به عنوان مردم آمريکا مهم باشد چون ما در قبال اين موضوع مسئوليت داريم و مسئوليم تا هرآنچه در توان داريم، انجام دهيم. در اين رابطه هم مطالبی خواهيم شنيد، تا به 3000نفری که هنوز در عراق هستند کمک شود، کسانی که توسط دولت مالکی مورد اذيت و آزار قرار می گيرند، دولتی که در واقع به عنوان آلت دست رژيم ايران عمل می کند. اين يک فاجعه و به باور من لکه سياهی است بر اعتبار ايالات متحده آمريکا. من خوشحالم که همهٴ شما را در اين جا می بينم. من از ديدن تعداد زياد افرادی که در اين جا حضور دارند، بسيار خوشحال شده ام. فکر می کنم اين بيانگر اهميت فوق العاده موضوعی است که ما حول آن گردهم آمده ايم. شهردار رودی جولياني خانمها و آقايان، آقای وزير، آقای رئيس، مقامات رسمی برجسته و مهمانانی که در اين جا حضور داريد، من از تعداد زياد حضار در اين جا و ميزان علاقه چشمگيری که شما نسبت به تحولات ايران و عراق نشان می دهيد و نسبت به کسانی که ما خيلی برای آنها نگران هستيم، بسيار تحت تأثير قرار گرفته ام. مسائل زيادی وجود دارد. اما اجازه بدهيد نخست به مهمترين موضوع بپردازم. عکسهايی که شما در سمت راست خود می بينيد بيانگر تنها يک نمونه از کشتاری است که در داخل عراق جريان داشته است. اين تصاوير مربوط به روز اول سپتامبر 2013 است که طی آن 52تن از ساکنان کمپ اشرف قتل عام شدند. افراد مسلح به طور غافلگيرکننده ای وارد شدند و 52نفر را کشتند و دهها تن ديگر را مجروح کردند. اينها تصاوير انسانها و چهره هايی است که در آن روز کشته شدند. اين تنها حمله يی نبود که در عراق اتفاق افتاد. اگر من درست فهميده باشم، در دوران حکومت مالکی، حداقل شش حمله صورت گرفته، شامل سه حمله در اشرف و سه حمله عليه کمپ ليبرتی. ما از خودمان می پرسيم که چطور ممکن است چنين چيزی در عصر حاضر روی دهد؟ چطور ممکن است چنين چيزی اتفاق بيافتد؟ فراموش نکنيد، تک تک اين افرادی که شما تصاوير آنها را می بينيد و قتل عام شده اند، تک تک آنها نامه يی از طرف دولت آمريکا در دست داشتند که حفاظت آنها را تضمين می کرد. ايالات متحده آمريکا به همهٴ آنها قول حفاظت داده بود. به رغم اين قول بود که آنها قتل عام شدند. اگر ما به عنوان شهروندان آمريکا از اين موضوع به شدت برآشفته و خشمگين نشويم، اگر دولت اوباما از اين موضوع به شدت برآشفته نشود، در واقع با شرافت خود وداع کرده ايم. در آن صورت ديگر کشور شرافتمندی نخواهيم بود. کشوری نخواهيم بود که بتوان نسبت به آن احترام قائل شد. سازمان مجاهدين خلق سازمانی است که (در مورد آن بعداً بيشتر توضيح خواهم داد)، مخالف رژيم ملايان و استبداد مذهبی حاکم بر ايران است. اين سازمان خواهان سرنگونی آن رژيم است و خانم رجوی که رئيس جمهور برگزيده شورا است اين اصول را به نحو بسيار بسيار خوبی شرح داده است. آنها می خواهند دولتی جايگزين رژيم فعلی ايران شود که به طور آزادانه انتخاب گردد، دولتی که حقوق اساسی بشر را تضمين کند، دولتی که به آزادی اديان احترام بگذارد، جدايی دين از دولت را به رسميت بشناسد و دولتی که نسبت به شأن و مقام زنان احترام قائل باشد. در حقيقت اين سازمان توسط يک زن رهبری می شود. من در طول پنج يا شش سال گذشته فعاليتهای زيادی در کنار اين سازمان داشته ام و ديده ام که بسياری از مسئوليتهای سطوح بالا در اين سازمان را زنان برعهده دارند. اين سازمانی است که به حرفهای خودش جامه عمل می پوشاند. چنان چه اين گونه سازمانی بتواند در دولت ايران نقش مهمی ايفا کند، اين تحول بسيار بسيار مثبتی برای خاورميانه خواهد بود و الگوی بسيار عالی برای ساير کشورهای خاورميانه به شمار خواهد رفت. اين اصولی است که مورد احترام آنها است. آنها با حکومت شاه مخالف بودند. آنها باور و اميد داشتند که دولتی با خصوصياتی که شرح دادم جايگزين حکومت شاه شود، يک دولت مبتنی بر جدايی دين از دولت و دموکراتيک. اما حکومت توسط خمينی و حالا هم خامنه ای غصب شد. ما می دانيم که چه اتفاقاتی رخ داد. موضوع گروگانگيری و هزاران هزار، صدها هزار ايرانی به قتل رسيدند. شما اين وقايع را حتماً در گزارشهای تلويزيونی در دهه های 1970 و 1980 دنبال می کرديد. ديديد که سيل خون در خيابانهای تهران جاری بود. اقداماتی بودند که به دست حاکمان فعلی ايران انجام شدند. همين دولت فعلی به اصطلاح مدره قصد داشت يکی از همان گروگان گيرها را که شهروندان آمريکايی را گروگان گرفته بود، يکی از آن تروريستها به نام ابوطالبی را به عنوان سفير خود به سازمان ملل بفرستد! باور می کنيد؟ اين فرد در قتل يکی از اعضای شورای ملی مقاومت در رم در سال1993 دست داشته است. در طول ساليان گذشته، سازمان مجاهدين خلق ايران سخت تلاش کرده تا حکومت مذهبی ايران را سرنگون کند. فراز و نشيبهای فراوانی در اين مسير وجود داشت و بعد جنگ آمريکا عليه عراق رخ داد. در آن زمان تعدادی از اين افراد ميهن پرست در کمپ اشرف در عراق بودند. آمريکا در عراق بود و به ساکنان وعده حفاظت از طرف دولت ايالات متحده داد. اما دولت آمريکا، همانند سازمان ملل، به طور کامل اين قول را زير پا گذاشته و آن را نقض کرد. حتماً از خود می پرسيد که چرا عراق اجازه داده تا چنين چيزی رخ دهد؟ چرا نيروهای عراقی حداقل در شش نوبت طی ساليان اخير به اشرف و ليبرتی حمله کرده و ساکنان را قتل عام نموده اند؟ چرا آنها به اين کار دست می زنند؟ آيا موضوع صرفاً اين است که با آنها خصومت دارند؟ پذيرش اين موضوع شايد برای دولت فعلی آمريکا دشوار باشد زيرا نشان می دهد که رئيس جمهور اوباما و معاون او بايدن توانستند که يک پيروزی را به يک شکست تبديل کنند. آنها در زمانی پرونده عراق را از دولت بوش و ژنرال پترئوس تحويل گرفتند که استراتژی افزايش نيروها در آنجا کارساز شده بود. و حالا عراق تبديل به چه کشوری شده است؟ من خيلی اکراه دارم که اين را بگويم به خاطر اين که فداکاريهای زيادی در عراق صورت گرفته است. اما عراق تبديل به آلت دست رژيم ايران شده است. وقتی رژيم ايران خواستار کشتار ساکنان می شود، که هميشه خواستار آن بوده است، آنگاه دولت عراق با اتکا به نيروهای خودش يا با کمک مأموران رژيم ايران به اشرف و کمپ ليبرتی هجوم می برد و ساکنان را به قتل می رساند. چرا شرايط بدتر از اين هم خواهد شد؟ اين چيزی است که ما را به موضوع مذاکرات هسته يی با رژيم ايران می رساند، موضوعی که برای کل دنيا بسيار حائز اهميت است و نه تنها برای مردم آن منطقه. دولت اوباما و بسياری در مطبوعات می خواهند اين تصوير را ارائه دهند که رژيم ايران به نحوی مدره شده است. می گويند روحانی يک عنصر مدره است و خواهان صلح است و به دنبال کسب تسليحات اتمی نيست. خب، قبل از هرچيز، از آنجا که اين موضوع در مطبوعات منعکس نمی شود، شما بايد بدانيد که به گفته سازمان عفو بين الملل، روحانی افراد بيشتری را در مقايسه با سلف خود کشته شده است. کشتار و قتل لجام گسيخته يی در داخل ايران در جريان است. سال گذشته آنها 700نفر را به قتل رساندند. امسال تا به حال بيش از 200نفر را کشته اند. اين مربوط به شرايط داخل ايران است. چرا در داخل ايران با مردم اين گونه رفتار می کنند؟ چرا دست به اين اقدامات می زنند؟ بگذاريد اين مطلب را برای شما بخوانم: «گزارشگر ويژه سازمان ملل در رابطه با وضعيت حقوق بشر در ايران، احمد شهيد، به رشد چشمگير اعدامها اشاره کرد و گزارش داد که حداقل 687تن شامل 28زن در ايران در سال 2013 اعدام شدند. دو سوم اين اعدامها در دوران روحانی انجام شد. امسال طبق گزارشها حداقل 200تن ديگر کشته شده اند. طبق گزارش سازمان ملل، روند رو به رشد دستگيريهای خودسرانه به خاطر فعاليتهای مسالمت آميز در زمينه حقوق اساسی آزادی بيان، انجمن، اجتماعات و اعتقاد و اديان هم چنان ادامه دارد». بنابراين از يک طرف رژيم ايران تصويری را به دنيا و به مطبوعات آمريکا و به دولت اوباما ارائه می دهد که گويا مدره است. يعنی روحانی مدره است، هرطور که بخواهيد آن را تعريف کنيد. اما از طرف ديگر رژيم نمی خواهد مردم ايران تصور کنند که مدره خواهد شد زيرا شما خوب می دانيد که وقتی يک حکومت ديکتاتوری روند ليبرال شدن را آغاز کند چه اتفاقی خواهد افتاد. همهٴ نيروهای آزاديخواه به صحنخواهند آمد و آن را به زير خواهند کشيد. سردمداران رژيم ايران هرچه که نباشند، اما حقه باز و منفعت طلب هستند. بنابراين آنها از يک طرف می خواهند چهرهٴ مدراسيون را به دنيا غالب کنند. اما در داخل ايران سرکوب، کشتار و قتل عام و وحشت را اعمال می کنند تا مردم ايران به فکر قيام و شورش نيافتند، مانند قيامهايی که چند سال پيش رخ داد. اين يکی از دلايلی است که روحانی «مدره» در خارج، در واقع يک قاتل در داخل ايران است. در بيرون يک «مدره» در داخل يک آدم کش. طی سالهای 2002، 2003، 2004و 2005. روحانی «مدره» در واقع در خاطرات خود به اين موضوع افتخار می کند که طرف حسابهای رژيم را فريب داد و به آنها گفت که غنی سازی را متوقف کرده اما به طور پنهانی در دو سايت مخفی در نقاط دورافتادهٴ ايران آن را ادامه می داد. او در اين کتاب به خود می بالد که طرفهای غربی را در گذشته فريب داده همان طور که اکنون فريب می دهد. اما در دو نوبت، يکی در سال 2003 و بعد در سال 2005، دست آنها رو شد. فريبکاری آنها در مقابل ديدگان جهان افشا شد. چه کسی اين افشاگری را انجام داد؟ سازمان مجاهدين خلق ايران. هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران در داخل ايران جان خود را به خطر انداختند و رژيم را افشا کردند. برخی از آنها در اين مسير جان خود را از دست دادند. ماهيت فريبکارانهٴ رژيم ايران برای تمام دنيا افشا شد. اين بار آنها می خواهند اطمينان يابند هر کسی را که می تواند اعمال آنها را برای سازمان ملل و آمريکا افشا کند از بين رفته باشد. آنها می خواهند مطمئن شوند هر تعدادی را که ممکن است حذف کنند و سايرين را به تسليم وادارند. اين دومين دليل برای اعمال اين گونه قتل عامها است. شما تنها وقتی می توانيد در مذاکرات با تروريستها و ديکتاتورها و قاتلان و افراد بدسرشت و غيراخلاقی پيروز شويد که نسبت به آنها قدرت بيشتری نشان دهيد. شما بايد اهرمهای فشار بيشتری نسبت به آنها داشته باشيد. هيچ شکی وجود ندارد که تحريمها در وادار کردن رژيم ايران به مذاکره مؤثر بودند. به ياد داشته باشيد که اين تحريمها در واقع به اوباما تحميل شدند. اوباما نمی خواست تحريمها را اعمال کند و در واقع کنگرهٴ آمريکا وی را مجبور کرد. حالا او مدعی می شود که حاصل کار خودش بوده ولی در آغاز راه او نمی خواست اين تحريمها را اعمال کند. او نمی خواست تا اين حد سخت رفتار کند. خوب حالا تحريمها رژيم را به ميز مذاکره کشانده اند ده سال بود که با هر گونه استفاده از انرژی هسته يی توسط رژيم ايران مخالفت می شد. چرا؟ چون اين رژيم قابل اعتماد نيست. چرا؟ زيرا اين رژيم بزرگترين حامی تروريسم در جهان است. چرا؟ زيرا در ميان همهٴ حکومتهای جهان، رژيم ايران بيشترين تعداد آمريکايی را کشته است. چرا؟ چون اين رژيم از نسل کشی در سوريه حمايت می کند. چرا؟ چون اين رژيم به دنبال نابودی اسراييل است. آيا بيشتر از اين لازم است دليل آورد تا نشان داده شود که آنها نبايد به تسليحات اتمی دست يابند؟! در جريان جنگ سرد بدترين کابوس اين بود که يک فرد ديوانه به تسليحات اتمی دست يابد. خوب، رژيم ايران ديوانه است. و اگر واقعاً ديوانه نيست، خيلی خوب ادای يک ديوانه را در می آورد! اصلاً نبايد به آنها اجازه داد که به هيچ گونه قابليت اتمی دست يابند، حتی يک ذره، زيرا قابل اعتماد نيستند. ضمناً ، رژيم اصلاً چه نيازی به استفاده صلح آميز از انرژی هسته يی دارد؟ آنها نفت دارند. اين کشوری نيست که نياز به ديگر منابع انرژی داشته باشد. کشوری نيست که نيازی به انرژی هسته يی برای مقاصد صلح آميز داشته باشد. بنابراين چه بايد کرد؟ ما چه کاری می توانيم در اين رابطه انجام دهيم؟ به باور من، ايالات متحده بايد چند اقدام را اتخاذ کند. حرکتی بايد در داخل آمريکا سازمان داده شود تا اين به رئيس جمهور تحميل شود، همان طور که «تد کروز» و سناتور «شومن» در مقابل پذيرش ابوطالبی به آمريکا توسط اوباما ايستادند و از آن جلوگيری کردند. زمانی که توافقنامه يی به کنگرهٴ ايالات متحده تحويل داده شود، کنگره بايد خواستهايی را برای پذيرش آن مطرح کند. خواست اول بايد اين باشد که سياست آمريکا در مقدمه توافقنامه قيد شود. (يعنی) آمريکا جدا از ماهيت اين توافقنامه خواهان تغيير رژيم ايران است. لحظه يی تأمل کنيد: ايالات متحده مدافع تغيير رژيم در مصر بود در حالی که رهبری مصر روابط حسنه يی با آمريکا داشت. آمريکا حامی تغيير رژيم در ليبی بود به رغم اين که تهديد حاکم ليبی در حقيقت خنثی شده بود چرا که او تمامی تسليحات کشتار جمعی خود را از دست داده بود. آمريکا مدافع تغيير رژيم در سوريه است اما نمی داند در اين رابطه بايد چه کار کند و هم چنان سردرگم است. خوب، رژيم ايران از همهٴ اين رژيمها بدتر است. بدتر از حکومت مصر، حکومت ليبی و حتی سوريه. پس چرا آمريکا خواهان تغيير رژيم در ايران نيست؟ در حالی که در مورد ايران نکته مثبتی وجود دارد که در ساير نقاط نيست. در حال حاضر اگر هم آمريکا درصدد تغيير رژيم در سوريه باشد، نمی داند چه کسی بايد جايگزين آن شود. اما در ايران جايگزين مشخص است. حداقل بخشی از آن را می دانيم. خانم رجوی و افرادی که به اصول قانون اساسی، دموکراسی، حکومت قانون، نقش زنان در دولت و يک ايران غيراتمی احترام قائل هستند. بنابراين ما جايگزين را می شناسيم. بايد تأکيد کنيم که در توافقنامه قيد شود رژيم ايران نبايد از هيچ گونه قابليت هسته يی برخوردار شود. بايد زندانيان سياسی را آزاد کند. رژيم ايران بايد بازرسيهای کامل، بسيار جدی و بسيار شفاف را بپذيرد تا ديگران مطمئن شوند که آنها به توافقنامه پايبند خواهند ماند. ما به همين خاطر در اين جا جمع شده ايم. زيرا می خواهيم افراد در اين رابطه آگاه شوند. مردم بايد از اين موضوعات مطلع شوند. مهمتر از همه، ما بايد برخيزيم و شرف کشور خودمان را بازيابيم. بايد بخواهيم اشرفيانی که باقی مانده اند و قول حفاظت دريافت کرده اند و تا به حال بسياری را از دست داده اند، بسياری کشته شده اند، فوراً در ايالات متحده آمريکا پناه داده شوند. من نمی خواهم نسبت به کشور خودم احساس شرم داشته باشم. اگر ما قولی می دهيم بايد به آن قول وفا کنيم. نبايد بترسيم که اگر به قول خود وفا کنيم ديکتاتورهای خونخوار آزرده خاطر خواهند شد. بنابراين بگذاريد صحبتهايم را همان گونه که هميشه به پايان می برم تمام کنم. می دانم که ساکنان کمپ ليبرتی طی چند روز آينده اين تصاوير را دريافت خواهند کرد. من می خواهم ساکنان کمپ ليبرتی را به طور ويژه مورد خطاب قرار دهم. من و شما عميقاً در اين رابطه فعال هستيم. اميدوارم که خيلی از حضار هم در اين رابطه فعال شوند. اما جان ما در خطر نيست، بلکه جان ساکنان در خطر است. تاريخ ايران نوشته می شود، ايران تبديل به يک کشور آزاد و دموکراتيک می شود، اين اتفاق خواهد افتاد، نمی دانم چه زمانی شايد زودتر شايد ديرتر، شايد هم خيلی زودتر از آنچه ما تصور می کنيم، چيزی که در نمونه های ديگر اتفاق افتاده و شايد هم ديرتر، اما ايران آزاد خواهد شد. کشوری آزاد به يمن خون و رنج و اشک ساکنان کمپ ليبرتی و اشرفيان. اين شجاعت ساکنان است که آزادی را محقق خواهد کرد و ما در کنار شما می مانيم به طوری که احساس می کنيم نزديک شما در همانجا هستيم. ما هيچ گاه شما را ترک نخواهيم کرد. متشکرم و خدا شما را حفظ کند. کن بنت، وزير کشور ايالت آريزونا
متأسفم
که خيلی نمی توانم به آنچه که شهردار جوليانی ارائه کرده است، چيزی اضافه
کنم. ولی من دو سه دقيقه وقت می گيرم که دو ملاحظه را بگويم.
يکی از آنها اين است که چرا اين جلسه برای آريزونا مهم است. من ارزشهای خودم را از سه جا فراگرفتم: خانواده ام، کليسايم و پيشاهنگان و هر چهارشنبه من به جلسه پيشاهنگان می روم و دست خودم را بلند می کنم و سوگند پيشگاهنگی می خورم. 12 اصل وجود دارند، اما دومين آنها وفاداری است. يک پيشاهنگ قابل اعتماد است، وفادار است، کمک کننده است، دوست است، الطاف دارد، مهربان است، تبعيت می کند، خوشحال، تر و تميز، شجاع و منظم و دوست داشتنی است. من نمی دانم چطور همهٴ اين اصول را طی اين ساليان به ياد داشتم. ولی می خواهم روی وفاداری متمرکز شوم. لذا، ما يک فرصت داريم و برای ما در آريزونا مهم است. ما بايد در کنار مردم در سراسر اين کشور، از هر نژاد، هر رنگ، هر مذهب و هر سابقه يی قرار بگيريم تا مطمئن شويم به تعهداتی که داده ايم، وفاداريم و ما نبايد اجازه دهيم چنين وضعيتی در ايران يا هر جای ديگر رخ دهد. آريزونا نمی تواند يک ايران اتمی را تحمل کند. اجازه بدهيد يادآور شوم، به طور خاص در ايالت آريزونا، که ما تا به حال 145تن از شهروندان آريزونا را در جريان جنگ عليه تروريسم از دست داده ايم. در حال حاضر، بيشترين توجه، متوجه لوری بيستووا است، اولين سرخپوستی که در جنگ آمريکا، در تاريخ کشور ما کشته شده است. و نفر دوم پت تيلمن. من فردا صبح ساعت ۷:۰۵ دقيقه با 38000تن ديگر در ماراتن پت تيلمن که ۴.۲ مايل است شرکت می کنيم. ما نمی توانيم آن 145نفر را فراموش کنيم. ما نمی توانيم صدها هزار نفر را که به قتل رسيده و کشتار شده اند، فراموش کنيم. اگر شما در جمع 38000نفر بايستيد مثل کاری که من فردا خواهم کرد، و اين رقم را در سه، چهار، پنج يا شش ضرب کنيد، درک می کنيد که ابعاد دهها هزار نفر و صدها هزار نفر که (در ايران) کشته شده اند چيست؟ اين نمی تواند ادامه يابد و ادامه نخواهد يافت و آريزونا نياز دارد بخشی از تلاشی باشد که تضمين کند چنين چيزی هرگز تکرار نشود. با تشکر از همه شما. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر