آرش کمانگیر
این
روزها از دوستانم زیاد میشنوم که درگیر مسالهی ماندن یا ترک فیسبوک
هستند. مسلما این گروه نمایندهی آماری مناسبی از جامعهی ۱/۳ میلیارد نفر
کاربر فیسبوک نیستند، اما وجود این عده، و حرارتی که در بحث در این باره
نشان میدهند، به همراه خواندن مطالبی با مضمون مشابه در وبسایتهای
متفاوت، شاهد خوبی است که دوران ماه عسل فیسبوک به پایان خود نزدیک میشود
و فاز عقلانیت، در رابطهی انسان-فیسبوک، در حال رخ دادن است.
نکتهی اساسی این است که هر تصمیمی دربارهی ادامهی این
رابطه، جایی در بین بودن و نبودن اتفاق خواهد افتاد و بهدلایلی، که خواهم
گفت، نقاط انتهایی ِ بازه، راهحلهای بهینهای نیستند.
یکی از بهترین توصیفات دربارهی دستهی کلی مسایل بهینهسازی
را، پرویز شهریاری در مقدمهی یکی از کتابهایش نقل میکند. او مینویسد،
فرض کنید قطاری باید از این سوی درهای عمیق به آن سوی آن عبور داده شود.
برای این کار، باید پلی روی این دره کشیده شود. راه حل افراطی در این وضعیت
این است که از پایین تا بالای دره را با بتون پر کنیم. بوضوح چنین کاری
راه حل نیست. در سوی دیگر طیف، میتوان پیشنهاد کرد که تخته چوبی بر دو سوی
دره تکیه داده شود و قطار از روی آن عبور کند. این هم، بوضوح راه حل مساله
نیست. پرویز شهریاری ادامه میدهد که مسالهی اساسی پیدا کردن نقطهای در
میانه است که با حداقل هزینه، میزانی از امنیت را برای قطار تامین کند. و
همینجاست که مساله دیگر «بودن» یا «نبودن» نیست و «چقدر بودن» و «چگونه
بودن» است.
از دوستانم روایتهای متعددی دربارهی کاهش کیفیت زندگی،
بدلیل حضور در فیسبوک، شنیدهام. دوستی معتقد بود که وجود فیسبوک باعث
شده است که دوستان پرشماری داشته باشد که در حقیقت جز تعداد انگشتشماری
«دوست»ش نیستند. دوست دیگری از قرار گرفتن در بمباران اطلاعاتی ناراضی بود
و شکایت میکرد که تمرکز و دقت را بهدلیل فیسبوک از دست داده است. این
دوست اضافه میکرد که اطلاعاتی که در فیسبوک موج میزند درحقیقت اطلاع
نیست و مخلوطی از بیمایگی، سطحیبودن و سیاستزدگی است.
در طی این حرف زدنها، نمونههای زیادی هم از دوستانم
شنیدهام که چطور ترک فیسبوک روی زندگی شخصی و اجتماعی آنها در فضای
حقیقی تاثیر منفی گذاشته است. دوستی میگفت متوجه شده است که دیگر به
برنامههای جمعی دوستانش دعوت نمیشود و وقتی سوال میکند جواب میشنود که
«تو فیسبوک قرار گذاشتیم.» دوست دیگری تعریف میکرد که در جمعی از دوستان
نمیتوانسته است موضوع گفتگوی جمعی را دنبال کند چون مقدمهی بحث در
فیسبوک اتفاق افتاده بوده است. دوست ِ دیگری در یک مهمانی با دختری رقصیده
بود و بدون گرفتن اطلاع تماسی از او جدا شده بود. او معتقد بود اگر دختر
در فیسبوک بود، میتوانست از این اتفاق رابطهای مهم بسازد.
بهطور قابل تصوری، فیسبوک مخلوطی از جنبههایی است که به
زندگی شخصی و جمعی رونق میدهند و همزمان کارکردهایی دارد که باعث آزار و
بطالت میشوند. سوال اساسی این است که چه نوع رابطهای با فیسبوک میتواند
وضعیت بهینهتری باشد. حقیقت این است که این اولین بار نیست که باید به
سوالی به این شکل پاسخ بدهیم.
توضیح میدهم.
رابطهی آدمیزاد و طبیعت، بیشباهت به وضعیت فعلی ما با
فیسبوک نیست. آدمیزاد ابزارهایی ابداع کرده است که به او امکان میدهند که
در فاصلهی امنی از طبیعت بیرون باشد. از این جملهاند، لباس، مسکن و
پاپوش. به کمک این ابزارها، ما در طبیعت حضور پیدا میکنیم، و همزمان خود
از سرما و گرما و نیش پشه در امان هستیم. در این چهارچوب ذهنی، سوال مهم
این است که لایهی محافظ میان انسان و فیسبوک چه میتواند باشد که به کمک
آن بتوان از گزند فیسبوک در امان بود، و در عین حال بتوان در آن زیست و از
آن برخوردار بود؟ نکته این است که جمعیت بسیار کوچکی از کاربران فیسبوک
همین حالا چنین لایهی محافظی را در اختیار دارند. این عده، بدلیل
برخورداری از منابع مالی بهتر، از یک «گردانندهی شبکههای اجتماعی»
استفاده میکنند که اباطیل و همهمهی فیسبوک را فیلتر میکند و نکات مهم،
بهزعم و با برداشت مخاطب را، استخراج میکند. واضح است که اغلب ما امکان
استخدام کسی را برای مراقبت از ما دربرابر فیسبوک نداریم. اما به نظرم این
یک راه مسدود نیست و میتواند به امکانی مهم منتهی شود.
بهعنوان یک راه حل ِ ممکن، میتوانم پیشبینی کنم که در
آیندهای نهچندان دور، تلفنهای هوشمند به نرمافزاری مجهز شوند که همهی
notificationهای فیسبوک و retweetها و mentionهای توییتر و ایمیلها و
پیغامهای متنی و تصویری را بررسی کند و فهرستی از اتفاقات مهم تولید کند.
این فهرست شامل مواردی خواهد بود که برای صاحب تلفن مهم هستند و ارزش وقت و
توجه او را دارند.
نکتهی مهم این است که چنین ابزاری نه بصورت امکانی در نقطهی
تولید، تو بخوان شبکههای اجتماعی، که لایهای در سمت مصرف خواهد بود.
حقیقت این است که دیگر نمیتوانیم به زاکربرگ برای انتخاب محتوایی که مصرف
میکنیم اعتماد کنیم و باید نزدیکتر به خود و به کمک ابزاری که بر آن
کنترل داریم خود را محافظت کنیم. در دنیای امروز هیچ خدماتی رایگان نیست و
باید مطمئن شویم که این هزینه را بصورت نقدی، و نه از حساب آرامش و تمرکز
ذهنیمان، دادهایم.
تا زمانی که این ابزار در دسترس من و تو قرار گیرد، مجبور
هستیم تلفن همراه را در دستهی سیگار و همهی مواد مخدر دیگر قرار دهیم و
هفتهای یک بار دربارهی ضرورت ترک آن با دیگران صحبت کنیم و در همان حال
آخرین پیغامهای دوستان ندیده و جدیدترین اخبار نامربوط را از روی صفحهی
تلفنمان دزدکی دید بزنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر