دوشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۳

محافظان مرتضوی جلاد وپلید و نشان دادن کلت کمری به شاکیان



دوشنبه، 17 شهریور ماه 1393 = 08-09 2014


خبرآنلاین: مگر آقای مرتضوی چه پست سازمانی مهم و خطرناکی دارد که چهار محافظ مسلح داشته باشد؟ موقعیت و طبقه اجتماعی او چیست که هنوز می تواند از چنین تبعیضات اجتماعی برخوردار باشد؟

روز موعود فرارسید، دوشنبه دهم شهریورماه 1393، جلسه رسیدگی به اتهامات آقای سعید مرتضوی در شعبه 15 بازپرسی، دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت تشکیل شد. من و دو همکارم (آقایان مصطفی ترک همدانی و علیرضا دقیقی) به عنوان شکات خصوصی سوء استفاده مالی مرتضوی وارد دادسرا شدیم. نخست گوشی موبایلم را تحویل انتظامات دادم. کیف دستی ام را بر روی ریل بازرسی که به یک رایانه وصل بود گذاشتم. سرباز مسوول گفت آقا اینها چیست که درون کیفت جاسازی کردی؟ من که شگفت زده شدم از این سخن، به او گفتم شاید بمب است. سرباز دیگر به سمت کیفم آمد و درونش را به بیرون ریخت. دو فلش مموری بود که لوایح و مکاتبات پرونده های موکلان و مقالات حقوقی را که از شبکه ها پیدا کرده بودم در آنها ریخته بودم. به دو سرباز گفتم مگر ورود فلش مموری به دادسرا هم جرم است؟ یکی از آن دو گفت آری، لطفا این ها را هم به همراه گوشی همراهتان تحویل دهید. من نیز این دستور را اجابت کردم.
به همراه دوستان به جلوی درب شعبه 15 بازپرسی رفتیم. آنجا آقایان روح الامینی و کامرانی، پدران دو شهید بازداشتگاه کهریزک را هم در آن راهرو دیدیم و عرض سلامی کردیم.
با تاخیری قابل توجه، آقای سعید مرتضوی به همراه چهار محافظ تنومند نیز وارد شدند و بدون هرگونه مکثی وارد شعبه گردیدند و محافظین پس از آن که از شرایط اتاق بازپرس اطمینان حاصل کردند دو نفر به بیرون اتاق رفتند ولی دو نفر دیگر در مقابل صندلی آقای مرتضوی نشستند.به همراه آقای مرتضوی ، وکیل مدافعش جناب رضاجعفری نیزحضورداشت. آقای رضاجعفری پیش ازآن که به کسوت شریف وکالت بیایند،قاضی دادگستری و آخرین پست سازمانی ایشان معاونت آقای مرتضوی به عنوان معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت بود.این آقای جعفری همان کسی بودکه قراربازداشت موقت من درسلول انفرادی را تاییدکرده بود و من همراه مرتضوی ازاو نیزشکایت کرده بودم ولی باشگفتی تمام دیدم که قرارمنع تعقیب وی صادرشده و بااخذ منع تعقیب ،موفق به دریافت پروانه وکالت ازکانون وکلای تهران شده بودو چون هیچ وکیلی وکالت مرتضوی رانمی پذیرفت ،آقای جعفری (معاون سابق مرتضوی) اکنون وکیل اوشده بود.
هم محافظان مرتضوی و هم خوداوووکیل مدافعش ،پس ازنشستن برصندالی اتاق بازپرسی ، گوشی های همراه خودراازکتشان بیرون آورندو نیم نگاهی کرده و دوباره به درون جیبشان گذاشتند.
دومحافظی که بیرون بودندجالب تربودندآنهاهم باگوشی شان مستمرادرتماس بودندودرراهرو درحین مکالمه باتلفن قدم می زدندوهم بعضی وقتهاگوشه کتشان راکنارمی زدندو مارااززیارت اسلحه کمری شان مستفیض می کردند.
این رفتارخردگرایانه این دونفررابه دوستان نشان دادم وبلافاصله یادنهیب سربازانتظامات دادسراافتادم که فریادزدآقاچه درکیفت پنهان کردی و بودن دو فلش مموری درکیفم راجرم انگاری کردو تحویل همکارش داد.
صرفنظرازاین که من یک وکیل دادگستری هستم ، یک شهروندایرانی ام که برابرمقررات ابلاغی آن سربازان باید گوشی همراه و فلش راتحویل انتظامات بدهم.اکنون پرسش من ازمسوولان اینست که مگرآقای مرتضوی و وکیل مدافع و چهارمحافظش ازلحاظ طبقه بندی اجتماعی چقدربامن و همکارانم متفاوتندکه آنها مجازندهمگی باگوشی همراهشان به درون دادسراواردشوندوافزون برآن باکلت کمری ومن حتی ازبردن فلش معذورم؟؟؟؟
پرسش دیگراین که مگرآقای مرتضوی چه پست سازمانی مهم و خطرناکی داردکه که چهارمحافظ مسلح داشته باشد؟موقعیت و طبقه اجتماعی او چیست که هنوزمی تواند ازچنین تبعیضات اجتماعی برخوردارباشد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر