پنجشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۳

مریم رجوی: پرونده ۱۷ژوئن فروپاشید و کارزار شیطانسازی درهم‌شکست

10:10:53 AM 1393/7/3
سخنرانی در کنفرانس پیروزی عدالت و به‌رسمیت شناختن مشروعیت مقاومت-پاریس

به نام خدا به نام ایران به نام آزادی،
به نام صدیقه و ندا که تا هر زمان که سرود انسان و نغمه آزادی جاریست نامشان جاودان خواهد ماند و سلام بر جانها و خونهایی که در 11سال گذشته در دفاع از ضرورت مقاومت برای آزادی نثار شد.

هموطنان!
بزرگترین سرمایه‌گذاری رژیم ولایت‌فقیه در فرانسه بر باد رفت، پرونده 17ژوئن فروپاشید و کارزار شیطانسازی درهم‌شکست. حقانیت این مقاومت اثبات شد و پاکی و شفافیتش احترام همگان را برانگیخت. و جهان بر مشروعیت مقاومت برای سرنگونی رژیم صحه گذاشت.

تحقیقات و پرونده 14ساله قضاییه فرانسه، سند تاریخی جامعی است که واقعیتهای تکاندهنده‌یی درباره کشاکش میان مردم و مقاومت ایران با دیکتاتوری مذهبی و مماشاتگران حامی آن را روشن می‌سازد:
واقعیت اول در این پرونده، معامله با رژیم است. باز کردن یک پرونده خالی علیه مقاومت در سال 2001 و سپس حمله 17ژوئن2003، علتی جز معامله نداشت. این زد و بندی بود، برای حفظ منافع دولت وقت فرانسه پس از حمله آمریکا به عراق و در آرایش جدید منطقه و همچنین باجی به ملاها برای گسترش تجارت با آنها.
حمله 17ژوئن، علیه دفاتر شورای ملی مقاومت، پنج روز پس از انعقاد قراردادهای بزرگ تجاری با ملاهای ایران صورت گرفت. مطابق گواهی سردبیر سابق ژورنال‌دو‌دیمانش، که خود شاهد مذاکرات طرفین بوده، دو ماه قبل از 17ژوئن، دوویلپن وزیر خارجه وقت، در دیدار با وزیر خارجه رژیم در تهران قول این حمله را به وی داده بود.
سه روز بعد از حمله، در یک گزارش داخلی وزارت اطلاعات، تصریح شده بود که سرویس اطلاعاتی فرانسه جزئیات این عملیات را با وزارت اطلاعات تبادل می‌کرده و حتی اطلاع داشته که این سرویس قصد دارد پرونده 16تن از دستگیر ‌شدگان را برای محاکمه تحویل دهد. از هر طرف که نگاه کنیم، جزء به جزء این پرونده به رژیم ولایت‌فقیه آغشته بوده است.
از این‌روست که پیروزی عدالت و مقاومت و شکست کارزار شیطانسازی، موفقیتی برای تمام بشریت به ستوه آمده از استبداد و بنیادگرایی است.

واقعیت دوم، آلت دست قرار گرفتن قضاییه، دیپلوماسی و سرویسهای اطلاعاتی در این کشورها توسط رژیم ولایت‌فقیه است.
در ماجرای حمله فاجعه‌بار آمریکا به عراق، چنان که مطبوعات آمریکا گزارش کرده‌اند، از جمله این رژیم ایران بود که «با سیلی از اطلاعات نادرست» در «یکی از بزرگترین عملیات جاسوسی تاریخ معاصر»، دنیا را در مورد سلاحهای کشتار جمعی در عراق فریب داد تا جنگ در عراق را برانگیزد. در فرانسه نیز، باز این رژیم ایران بود که با سیلی از اطلاعات نادرست، دولت وقت را دچار یک اشتباه محاسبه فاحش کرد و آن را به حمله بی‌سابقه به دفاتر شورای ملی مقاومت کشاند.
در همان زمان، میشل توبیانا، رئیس وقت لیگ حقوق‌بشر فرانسه، در توصیف این وضعیت گفت: رژیم دیکتاتوری ایران «تلی از اوراق و جزوات مختلف تبلیغاتی توسط سفارت ایران در فرانسه پخش می‌کند» و گفت: «عدالت فرانسه توسط رژیم ایران مسموم شده است».
با این‌همه، جای خوشوقتی است که به قول هانری لوکلرک «دادگستری فرانسه نشان داد که می‌تواند از کرنش در برابر ملاحظات سیاسی پرهیز کند. زیرا که کشور قانون و دموکراسی است» و حالا وقت آن است که سیاست و دیپلوماسی و نهادهای اطلاعاتی نیز، خود را از آلودگی به ولایت‌فقیه نجات دهند. زمان آن است که قاطعیت نشان دهند و شبکه مأموران رژیم و شرکتهای پوششی سپاه‌ پاسداران را از فرانسه و تمام اروپا برچینند.

سومین واقعیت، تولید تمام اتهامها در تهران تحت حاکمیت ملاهاست. طی دو سال بعد از حمله 17ژوئن، کمیته‌یی تحت نظر شورای عالی امنیت رژیم، 1500 برگ از اکاذیب و مدارک مجعول را به‌عنوان اسناد، وارد این پرونده کرد.
در سالهای بعد، همین کمیته، هفت مأمور وزارت اطلاعات را به‌عنوان شهود، نزد قاضی پرونده فرستاد که اهم اتهامهای انباشته در پرونده، گفته‌های همین مأموران است.
برخی مأموران وزارت اطلاعات برای وارد کردن افترائاتشان به پرونده، اغلب پنج بار یا حتی بیشتر مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند و مصاحبه‌ها آشکارا هدایت شده بود. علاوه بر درخواست استرداد توسط خاتمی رئیس‌جمهور وقت رژیم، در سالهای بعد، طبق اسناد موجود، سردژخیم دری نجف آبادی دادستان کل رژیم، با فرستادن درخواستهای پیاپی به دادستان کل فرانسه، خواستار استرداد اعضای مقاومت شد. سعید مرتضوی دادستان وقت تهران نیز، اطلاعات و اسناد قلابی درباره اتهام پولشویی به اعضای مقاومت را برای دادستانی پاریس فرستاد.
آنها این پرونده را از افترائاتی هم‌چون سکت، انجمن بزهکاران، تروریسم، خشونت‌طلبی، کردکشی، قتل شیعیان و شکنجه و کشتار و مرگهای مشکوک درونی پر کردند. بنابراین، حرف به حرف این افترائات، با قلم خامنه‌ای نوشته شده و اتهام سکت، کدی است که در پشت آن، فاشیسم دینی، چهره پنهان کرده است. اتهام تروریسم و خشونت طلبی، نام مستعار زد و بندهای همین رژیم با مماشاتگران غربی است و شکنجه و کشتار درونی، همان دستنوشته آخوندها و وزارت اطلاعات آنهاست، که دارند فرافکنی می‌کنند.
این اتهامات امروز در قضاییة فرانسه، رسوا و باطل شده است. اما از یاد نبریم که دیکتاتوری مذهبی با استناد به همین تهمتهای واهی تا به‌حال 120هزار از بهترین فرزندان مردم ایران را به‌شهادت رسانده و هنوز با توسل به همین دروغها به دستگیری، اعدام و قتل‌عام ادامه می‌دهد. بر این اساس اگر قرار است عدالت اجرا شود، باید تمام زیانهای مادی و معنوی که بر اثر این پرونده به مقاومت و مردم ایران وارد آمده، جبران شود.
این واقعیت دارد که آخوندها بسیاری را در این جهان فریب داده‌اند و با دارایی ملت محروم و فقرزده ما بسیاری را تطمیع کرده‌اند، این واقعیت دارد که خروار خروار مدارک جعلی، نوشته‌های دروغ و سایتها و نشریات و کتابهای انباشته از مهملات را علیه این جنبش به‌کار گرفته‌اند. اما واقعیت بسا مهمتر این است که مقاومت ما، بساط شیطانسازی و دروغ‌پراکنی رژیم را در یکی از بزرگترین عدالتخانه‌های دنیا افشا کرده و در هم پیچیده است و دیگر رنگی و اثری ندارد.

 
 
 

واقعیت چهارم شفافیت و دموکراتیسم مناسبات این مقاومت است. 11سال پیش در همان روزی که از زندان آزاد شدم، در برابر اجتماع بزرگی در اورسوراواز گفتم: اتهام تروریسم که بیپایه است و در مورد اتهامات مالی نیز تأکید کردم که اموال و پولهای این مقاومت، مطلقاً و تماماً متعلق به مردم ایران و حامیان این مقاومت در سراسر جهان است و مطمئنم که مقاومت حساب هر سانتیم آن را برای مقامهای قانونی روشن خواهد کرد و شما خواهید دید که مقاومت ایران در این‌باره هم چیزی برای پنهان کردن ندارد.
در این سالها‌ ، قضاییة فرانسه، سرویس اطلاعاتی این کشور و چند نهاد دیگر با بسیج گسترده، تمام کارکردها و گردش کار مالی، تشکیلاتی و سیاسی این مقاومت را زیر ذره‌بین قرار دادند. حسابهای بانکی صدها نفر را تحت کنترل گرفتند و به این هم اکتفا نکردند نهادهای قضایی و اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، آلمان، بلژیک، لوکزامبورگ، ترکیه، اردن و امارات را هم، به کمک گرفتند. صدها کامپیوتر و انبوه دیسکهای کامپیوتری، میلیونها برگ از آرشیو شورای ملی مقاومت، شنود مستمر و طولانی اعضای مقاومت، و مناسبات درونی این جنبش را به بدبینانه‌ترین شکل مورد بررسی قرار دادند. و پرونده‌یی شامل صدها هزار برگ تشکیل دادند تا این‌که هفته گذشته، قضاییة فرانسه حکم داد که «نه تنها برای اتهام پولشویی بلکه همچنین برای سایر تخلفات مالی تحت پیگیرد» قرار منع تعقیب صادر می‌کند و تأکید کرد که «دلیلی برای پیگیری این پرونده وجود ندارد». یعنی تمام اتهامات و اطلاعات ساختگی و شهادتهای دروغ بالکل باطل شد.
از این پیشتر نیز، قضاییة فرانسه حکم داده بود که سازمان مجاهدین در مبارزه خود علیه رژیم خشن حاکم بر ایران، از حق مشروع خود استفاده کرده و عملیات ارتش آزادیبخش ملی ایران مشمول تروریسم نمی‌شود.
بله، اگر مناسبات درونی و بیرونی این جنبش، در منتهای پاکی و شفافیت نبود، اگر تار و پود این مقاومت از دموکراتیسم و انتخاب آزاد سرشته نشده بود، محال بود که زیر کنترلهای سنگین قضایی بایستد و این چنین پیروز شود. از این‌رو پیروزی عدالت و مقاومت، نه فقط شکستی برای کارزار شیطانسازی، بلکه گشایشی برای مبارزه بی‌امانی است که بر آزادی و دموکراسی بنا شده است.

پنجمین واقعیت، باز کردن راه بنیادگرایی توسط مماشاتگران است. ما بارها اصرار کردیم که بر سر این پرونده، دادگاهی تشکیل شود تا بتوانیم در محضر عدالت حقایق را بیان کنیم. اما وکلای مقاومت در این پرونده، به درستی می‌گفتند دادگاه این پرونده، صحنه افشای فاشیسم دینی حاکم بر ایران خواهد بود، بنابراین تشکیل نخواهد شد.
حالا، پرونده‌یی بسته شده و پرونده دیگری باز شده و در برابر دادگاه تاریخ و در برابر بزرگترین قاضی که وجدان بشریت معاصر است، مجرمان واقعی باید به محاکمه کشیده شوند.
همان کسانی که این پرونده و تحقیقات توطئه‌گرانه را به خواست رژیم ایران و برای سرکوب یک مقاومت مشروع باز کردند، کسانی با این پرونده‌سازیها زمینه اعدامها و شش قتل‌عام در اشرف و لیبرتی را فراهم کردند، کسانی که برخی از مطبوعات را به همراهی با فاشیسم دینی در کارزار شیطانسازی علیه جنبش مقاومت کشاندند و کسانی که حیثیت فرانسه را به بازی گرفتند، و عدالت را در رابطه با مقاومت سر بریدند.
بله، آقایان شما همگی مقصرید و به‌خاطر همین جرم بزرگ، سرانجام شما بودید که از صحنه حذف شدید. حالا به عواقب کار خود نگاه کنید:
جرم شما فقط نقض قانون و تخطئه عدالت نیست، جرم شما در سوء‌استفاده از قضاییه خلاصه نمی‌شود، صد بار و هزار بار بیشتر از اینها، جرم شما باز کردن راه برای دیو بنیادگرایی است. اشتباه مهلک سیاست فرانسه در سالهای گذشته و دولتهای غرب، انحراف مبارزه ضدتروریستی بوده است. رشد و ظهور گروه‌های افراطی نظیر داعش به این دلیل است که دولتهای غرب به مماشات طولانی با پدرخوانده داعش یعنی رژیم ولایت‌فقیه پرداختند.
ساختن پرونده‌های خالی و بی‌اعتبار، علیه آنتی‌تز و آلترناتیو مؤثر بنیادگرایی، دادن مهمترین مشوق به رژیمی بود که در سه دهه گذشته، یکسره بذر القاعده و داعش را در تمام خاورمیانه و آفریقا به‌ویژه عراق، سوریه، لبنان، و یمن پاشیده است.
کسانی هم که این روزها، برای مقابله با خطر داعش، رژیم ایران را به همکاری دعوت می‌کنند، یا امتیاز دادن بر سر برنامه اتمی را به این رژیم پیشنهاد می‌کنند، به‌صورت جبران‌ناپذیری، اشتباه می‌کنند. این مانند آن است که در دوران اشغال فرانسه، رژیم نازی را به همکاری برای حل بحران فرانسه دعوت کنند.
به طرفهایی که بر سهیم کردن این رژیم اصرار می‌ورزند، هشدار می‌دهم. که این افتادن به دام ملاهاست و به جای مهار بحران عراق، جنگ شیعه ـ سنی را دامن می‌زند و سلطه رژیم در عراق را بازسازی می‌کند.
ربع قرن پیش، ما اعلام کردیم که تهدید جدید جهانی، بنیادگرایی تحت هدایت رژیم ایران است. 11سال پیش، من هشدار دادم که خطر سلطه آخوندها بر عراق، صدبار بیشتر از خطر اتمی این رژیم است.
اما دولتهای غرب، به جای مقابله با این خطر، آلترناتیو بنیادگرایی یعنی این مقاومت را با بمباران، خلع سلاح، پرونده‌سازی، لیست‌گذاری و کارزار شیطانسازی به زنجیر کشیدند.
هم‌چنان که مسعود سالها پیش گفته است: پرونده 17ژوئن «سیاهترین لکه در مبارزه ضدتروریستی در اروپا و بالاترین مشوق برای دیکتاتوری تروریستی و مذهبی حاکم بر ایران بوده است».

بله آقایان! جرم بزرگ شما این است که جهان را از راه‌حل مقابله با خطر بنیادگرایی محروم کردید. آنتیتز ولایت‌فقیه و بنیادگرایی، اسلام دموکراتیک است که توسط مجاهدین خلق ایران نمایندگی می‌شود. اسلام بردبار که با اجبار و ارعاب و سربریدن و استبداد بیگانه است و بر آن می‌شورد و اسلامی که پیامش برادری، آزادی، رحمت و عدالت است.
 
 
 

ششمین و درخشانترین واقعیت، پایداری بزرگ جنبش مقاومت است. در مقطع حمله 17ژوئن، آخوندها 12دولت را برای نابودی این مقاومت با خود همراه کرده بودند. یکی از مقامات وقت فرانسه رسماً می‌گفت هدف حمله، از هم پاشاندن تشکیلات اپوزیسیون است. مقامات وقت فرانسه، خواستار گرفتن اطلاعات علیه مجاهدین از کشورهای دیگر می‌شدند، آنها پرونده خالی را به‌صورتی غیرعادی باز نگه‌داشتند.
در سال 2008 دولت انگلستان و در سال 2009 اتحادیه اروپا بر اساس احکام پی‌در‌پی دادگاهها، برچسب تروریستی علیه مجاهدین را باطل کردند. این برچسب از توجیهات مقامهای وقت فرانسه برای تشکیل پرونده و حمله 17ژوئن بود. اما پس از لغو آن، باز هم حاضر به بستن پرونده نشدند.
این پرونده، فتوای انهدام مقاومت بود. و آنها در یک سیکل معیوب و فاسد، می‌خواستند یا این مقاومت را از پا درآورند یا دست‌کم ناتوان و زمین‌گیرش کنند. سیاستمداران، پارلمانتر‌ها و هر کس که به همبستگی با این جنبش آمده بود، و همسایگان ما در اور، مری و سایر شهرهای والدواز در معرض همین فشارها بودند. پول مالیات‌دهندگان فرانسوی برای پروژه‌یی هزینه می‌شد که خواست استبداد مذهبی بود، یعنی انهدام مقاومت.
در کشاکش این 14سال، آنچه بارز شد، نیروی ماندگاری و قدرت معنوی این جنبش است. جنبشی که اعضایش در این سالیان، به‌ویژه در اشرف و لیبرتی زیر حداکثر فشار، محاصره و 6 قتل‌عام بوده‌اند جنبشی که در برابر دهها دادگاه حاضر شده، جنبشی که مورد تحقیق بی‌وقفه دهها سرویس اطلاعاتی، همراه با شیطانسازی قرار گرفته و با اهرم قضاییه، هدف یک کنترل سنگین واقع شده، و سرانجام از آتش همه توطئه‌ها پاک و سربلند بیرون آمده است.
هم‌چنان که ویلیام بوردون وکیل مقاومت گفت: حکم منع تعقیب بر این اساس صادر شد که اپوزیسیون ایران، تجسم حق مشروع مقاومت در برابر دیکتاتوری و بربریت است و این در تاریخ قضا در فرانسه بی‌سابقه است. زیرا راه را بر احکام دیگری از این دست می‌گشاید و قدرت حق و حقوق را دوباره برقرار می‌سازد. این تصمیم قاضی ترویویدیک در عین‌حال اعاده حیثیت از قضاییه فرانسه است که برخلاف ژان لویی بروگیر که منافع دولتی را نمایندگی می‌کرد، استقلال عمل قضات را به‌نمایش می‌گذارد.

دوستان عزیز!
آن‌ همه رنجها و سوز دلها و فداکاریهای این سالیان. که امروز ثمره آن را می‌بینیم، هرگز فراموش نمی‌شود. صدیقه و ندا که همواره همه وجدانها را به بیداری فرا می‌خوانند و امروز بیش از همیشه زنده و حاضرند.
آن اشکها، فریادها، دستگیریهای پیدرپی، اعتصاب غذاها، بی‌خوابیها، دلهره‌ها، آن هوادارانی که یک‌باره کار و زندگی را رها کرده از دورترین کشورها خود را به تحصن اور رساندند، قهرمانانی هم‌چون مرضیه و نادر و حمید و محسن و هادی و محمد و علی و حشمت و سایرین که در آتش توطئه‌ها فرو رفتند، و هنوز از جراحتهایشان رنج می‌برند. مادران فقیدمان، هم‌چون مادر کوشالی و مادر آذری، آن اشرفی بی‌قرار، دکتر ماندانا و فروغ عزیزم، مادر گرامی ند‌ا و آن «هموطنان محبوب و یاران پاکبازی» که به قول مسعود «در روزگار صعوبت و جفای زمانه، در داخل و خارج میهن، رسم وفا و پایداری پیشه کردند. به روی مجاهدین آغوش گشودند و هرچه مجاهدین نداشتند به آنان دادند. (پس) خوشا بر آیینه دل و صافی ضمیر و دستهای نوازشگری که بر یکایک زخمهایمان مرهم التیام نهاد. خنجرها را یکایک از پشت و پهلویمان بیرون کشید و توطئه‌ها را در هم شکست». درود برهمه آنها.
و سرانجام می‌خواهم نسبت به کسانی ادای احترام کنم که شرافت و وجدان فرانسه را به یاری مقاومت ایران آوردند.
نسبت به سمبلهای فقید فرانسه، آبه پیر، دانیل میتران، لوسی اوبراک، ریموند اوبراک، آدرین زلر، موریس بوسکاور، ماریو استازی، مولود آئونیت و ژینت عزیزم درود بر همه آنها.
همچنین نسبت به زنان و مردان بزرگی که از آغاز تا همین امروز در کنار این جنبش بوده و هستند. شخصیتهایی که در تمام این سالها با مایه‌گذاری و شجاعت از ارزشهای فرانسه دفاع کرده و علیه مماشات و بی‌عدالتی می‌جنگند.
اسقف گایو، ژان پیر بکه، فرانسوا کولکومبه، آلن ویوین، پیر برسی، ایو بونه، انیسه بومدین، ژان پیر مولر، سناتور میشل، دومینک لوفور، ژرار شاراس، میشل ترو، آندره شاسین، آلن نری، رونه لومینیو، ژان پیر برار، ژان فرانسوا لوگاره، ژان پیر اسپیتزر، امیل بلسیگ، خلیل مرون، توفیق سبتی، شیخ مسکین و صدها شخصیت بزرگ دیگر. به همه آنها و به اکثریت مجلس ملی و سنای فرانسه و به 14هزار شهردار و منتخب فرانسوی که در کنار ما ایستادند، و به تیم وکلای مقاومت ایران به‌ویژه ویلیام بوردن، هانری لکلرک، و پاتریک بودوئن، تیری لوی، برنارد دارتویل، ماری لور باره، فرانسواسر و دیگر وکلایی که در این پرونده درگیر بودند درود می‌فرستم.

حضار محترم!
در کنفرانس مطبوعاتی امروز درخواست کردم اکنون که فرانسه برای رفع بحران عراق و مقابله با داعش پیشقدم شده، رهبری یک ابتکارعمل انسانی برای حفاظت از جان مجاهدان آزادی در لیبرتی و احقاق حقوق آنها را برعهده بگیرد.
ما خواستار آن هستیم که تا زمانی که مجاهدان آزادی در عراق هستند، حداقلهای ضروری برای تأمین امنیت و سلامت آنها تأمین شود. محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی، تا کنون به‌شهادت 21تن از مجاهدین انجامیده است. مجاهد صدیق تقی عباسیان که هفته پیش جان باخت، در زمره همین شهیدان بود.
ما بر لغو کامل محاصره ضدانسانی لیبرتی به‌ویژه محاصره پزشکی و خاتمه‌ یافتن وضعیت زندان در لیبرتی تأکید داریم، همچنین به‌رسمیت شناخته‌شدن لیبرتی به‌عنوان کمپ پناهندگی تحت نظارت ملل متحد، آزاد کردن هفت گروگان اشرفی و به‌ویژه انجام تحقیقات ملل‌متحد درباره شش قتل‌عام در اشرف و لیبرتی.
مردم ایران می‌خواهند فرانسه با آنها باشد، نه با استبداد مذهبی. اگرچه، این پایداری مقاومت و ملت ماست که آینده و سرنوشت را می‌سازد. درس بزرگ و تجربه درخشان ما در یک جمله این است: پایداری تا هر زمان، پایداری در هرکجا و پایداری به هر قیمت.
ایستادگی در نبرد با دشمن ضدبشری، در دل زندانها، در اشرف و لیبرتی، در خیابانها در ایران و سراسر جهان یا در صحنه سختترین پیکارها در دادگاههای جهان. این راه و رسمی است که پیروزی می‌آفریند. و برای آزادی، عدالت و حقوق بین‌الملل و برای جهان بشری، راه می‌گشاید.
سلام بر آزادی
سلام بر مردم ایران
سلام بر همه شما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر