تلويزيون شبكه يك رژيم، در تاريخ 19 ارديبهشت، با اذعان زبونامه به دامنه رو به گسترش قيام مهاباد، از «هشتك هايي كه مثل گردباد در فضاي مجازي شايعه سازي ميكنند» به جزع و فزع پرداخت و گفت: «اين بار بواسطة همين هشتك هاي مجازي آفتي گريبانگير يكي از شهرستانهاي كشورمان شد».
آخوند ابراهيم رئيسي دادستان کل کشور رژيم هم اينگونه وانمود كرد كه انگار دشمنان نظام در فضاي مجازي و ماهواره ها از يك حادثة عادي يك بحران ساختند.
جديدترين اظهارات دراين زمينه مربوط است به پاسدار حميدرضا مقدم
فر، مشاور فرهنگي و رسانه يي سرکرده سپاه، در 23 ارديبهشت؛ در گفتگو با ارگان بسيج موسوم به (جوان). او گُرگرفتن يكبارة قيام مهاباد را بعد از مرگ دلخراش و قلب تكان فريناز خسرواني، ناشي از «خلاء اطلاعاتي» و «سكوت خبري» مسئولان نظام ميداند. البته اگر اين تعابير را به فارسي سليس و زبان معيار برگردانيم معني آن چيزي نيست جز غافلگيري و گاوگيجگي مزمني كه سردمداران رژيم در اثر نوش جان كردن ضرب شست مردم بجان آمدة ايران دچار آن شده اند.
اگر «دشمنان نظام» (مجاهدين)، ميتوانند از «يك حادثة عادي»، «يك بحران» يعني قيام بسازند، واقعاً بايد فاتحةآخوندها را از همين حالا خوانده ديد. اين از علائم دوران سرنگوني و بلند شدن بوي الرحمن است. مگر نمي گفتند: «اينها (مجاهدين) در داخل ايران پايگاه ندارند»! از جرياني كه پايگاه ندارد كه نبايد ترسيد... بگذريم، بهتر از اين نمي شد از زبان كارگزاران رژيم به وضعيت انفجاري جامعه و تأثير پيشتاز اشاره كرد.
بله، آگوست كنت سپاه راست ميگويد، از خصوصيات وضعيت انفجاري اين است كه در آن «موضوعات اجتماعي و اقتصادي» به «چالش سياسي و امنيتي» تبديل مي شوند. [توجه داريد كه اينها اصطلاحات خود رژيم در يك اظهار نظر رسمي است و ما دخل و تصرفي در آن نكرده ايم]. البته در همين اظهارات به ناكارآمدي سانسور و نيز آبروباختگي رسانه هاي حكومتي نيز اشاره شده كه خود مزيد بر علت و اعترافي ديگر از بعدي ديگر به وضعيت انفجاري است.
ماحصل اينكه بگذار حال خليفة هراسان ارتجاع با ماشين سيري ناپذير اعدام ، بي وقفه و جنون وار، حلق آويز كند و جرمي بر جرم بيفزايد. اين جنايت هاي جنون آسا جز بر قطر پروندة مكافات او در دادگاه خلق نخواهد افزود. او و دژخيمان تا فرق سر غرق در خونش، گمان نكنند، هر روزي كه از عمر ننگينشان مي گذرد، از خطر سرنگوني جهيده اند؛ و بعد غره شوند و امر بر آنان مشتبه شود، خير، بهيچ وجه و ابدا، هر روز كه ميگذرد، در اعماق جامعه، آتش هايي گدازان، خشت روي خشت بر هم انباشته مي شود تا روز «ر» و ساعت «س» انتقام سوزان و عذاب خواركننده از راه فرارسد.
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْماً وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ (آل عمران 178).
ديگر گاه آن گذشته است كه تازيانه نواختن بر پيكرهاي عريان بي گناهان در چهارراه ها، وحشت بيافريند. ديگر افراشتن سرهاي جوانان بر جراثقال دردي از اين نظام مرگ زا و مرگ زي دوا نخواهد كرد. كارد ديگر به استخوان تحمل ملت ايران رسيده است. آه جگر سوز مادران فرزند از دست داده و ضجة كودكان يتيم، لاجرم دامنگيرشان خواهد شد. هر مشتي كه به چهره يي نواخته اند، هر دستي كه شكسته و هر انگشتي كه بريده اند، سوختبار اين انتقام تاريخي است.
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (معارج 42).
حرجي بر آنان نيست اگر ادا و اطوار بيايند و به خاطر سرنگون نشدن به همديگر تبريك بگويند و خيزاب هاي مقدماتي آتشفشان در راه را «گرد باد هشتك هاي مجازي» و «مسايل عادي جامعه» بنامند و خود را با بازيچه هاي حقيرشان مشغول كنند.
روز وعده داده شده شتابان، ملتهب و قاطع در راه است.
عليرضا خالو
ارديبهشت 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر