بگو از کدوم قبیله از کدوم بیشهی شیری
اسم ایرونو میارم، مث شعلهگر میگیری
از کدوم چشمهی نابی، ای همه خواهش رفتن؟
پر میشی از عطش عشق، لحظه از خود گذشتن
پیش روت گر چه همیشه دشنه و دیوار و داره
توی قاموس تو اما خستگی معنی نداره
تن ندادی به سیاهی، پل زدی به شهر خورشید
از سماجت حضورت پشت هر حادثه لرزید
روی شونههات یه عمره، پرچم سه رنگ زیباست
تو چشات طرح قشنگه ساحل گمشده پیداست
تو همون عاشق پاکی، سربلند و ساده هستی
واسه آوردن فردا کمر همتو بستی
شعر یک ترانه
بگو از کدوم قبیله از کدوم بیشهی شیری
اسم ایرونو میارم، مث شعلهگر میگیری
از کدوم چشمهی نابی، ای همه خواهش رفتن؟
پر میشی از عطش عشق، لحظه از خود گذشتن
پیش روت گر چه همیشه دشنه و دیوار و داره
توی قاموس تو اما خستگی معنی نداره
تن ندادی به سیاهی، پل زدی به شهر خورشید
از سماجت حضورت پشت هر حادثه لرزید
روی شونههات یه عمره، پرچم سه رنگ زیباست
تو چشات طرح قشنگه ساحل گمشده پیداست
تو همون عاشق پاکی، سربلند و ساده هستی
واسه آوردن فردا کمر همتو بستی
الف. ف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر