- آتشسوزی عمدی، بخش وسیعی از جنگلهای آبیدر سنندج را طعمه خود ساخت
- گرانی مواد غذایی در ماه رمضان - سحر آراسته
شمارش
معکوس بهپایان رسیده و تیغ ضربالاجل در زیر گلوی رژیم قرار گرفته است
بهنحوی که فشار روی رژیم به حداکثر خودش رسیده است. در چنین شرایطی است
که باز هم رفسنجانی فعال شده و تلاش میکند با چرب زبانی در مورد نسل جوان،
به خیال خودش با کمترین قیمت خطر انفجار بزرگ جامعه را کم کند و آن را به
تأخیر بیندازد. بههمین دلیل این روزها بیشتر به صحنه میآید و برای نسل
جوان اشک تمساح میریزد. از جمله سه روز پیش حرفهای تازهیی زد که ارگان
پاسدار رضایی (تابناک) آن را این چنین منعکس کرد: ”ما باید در برابر نسل
جوان بهویژه تحصیل کرده و دانشگاهی که سؤالات و شبهات متعددی دربارهی
مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در ذهن دارد و هر روز در
برابر هزاران اخبار ضدونقیض رسانههای خارجی قرار میگیرد، صادقانه پاسخگو
باشیم و به شیوهی معقول و منطقی رفتار کنیم تا آنها دچار تناقض و دوگانگی
نشوند ”.
منظور رفسنجانی از رفتار «معقول» و «منطقی» که بهعنوان راهحلی برای مهار خیزشهای اعتراضی نسل جوان مطرح میکند را از اظهارات 12اردیبهشت هم باندیش یعنی آخوند روحانی، میتوان فهمید. این آخوند شیاد در ظاهر سخنان خود، دم از مخالف با «محدود کردن» جوانان میزد، اما بلافاصله روشن کرد که دلش برای آنها نسوخته و بهفکر رفع محدودیت از آنان نیست، بلکه به فکر اقدامات «چارهساز» برای محدودیت جوانان است. سخن او این است: «گاهی وقتها محدودیت شاید چارهای نیست لازم است اما بالاتر از مسأله محدودیت مصون کردن است، این هنر است، محدود کردن که هنر نیست. میگوید خب نرو، یک نه هست، مصون کردن هنراست».... یعنی در سرکوب به چیزی بالاتر و مؤثرتر و «چارهساز» تر از «محدود کردن» فکر میکند. پس معنی «معقول» و «منطقی» رفسنجانی را هم باید در همین دستگاه نگاه کرد و سنجید. بهویژه که این روزها در تلاطم بحرانها، رفسنجانی خطر خیزشهای اجتماعی را بیخ گوش نظام حس کرده و از قرار داشتن جوانان در معرض «هزاران اخبار ضد و نقیض رسانههای خارجی» در وحشت است و میداند که سانسور و فیلترینگ هم نتوانسته و نمیتواند جلو دسترسی جوانان به اخبار و روشنگریهای مقاومت را بگیرد و در نتیجه دچار «سوالات و شبهات در ذهن» و «ایجاد دوگانگی» و «تناقض» میشوند. این جاست که رفسنجانی هم مانند پسرخواندش (یعنی روحانی) راهحل را در قفل زدن به افکار نسل جوان و خالی کردن اذهان آنها از هر گونه افکار آزادیخواهانه، میبیند. و درست در همین جاست که با باند رقیب درگیر میشود چون طرحهای فریبکارانهاش برای کاستن از خشم جوانان و مهار زدن به افکار آنها از نظر باند خامنهای بسیار خطرناک است.
نیتجه این درگیری هم همین کشمکشهایی است که در ماههای اخیر بر سر راه دادن زنان به ورزشگاهها یا برگزاری کنسرتها شاهدش بودیم. که یک وزارتخانه مجوز میدهد و دیگری لغوش میکند. البته نتیجه اینگونه کشمکشها از یک طرف تشدید جنگ و دعواهای باندی و از طرف دیگر باز شدن زمینه و فرصت برای همان نسل جوانی است که هر دو باند از آن میترسند. گسترش اعتراضات و خیزشهای اجتماعی بهسوی قیامهای بزرگتر و بزرگتر.
منظور رفسنجانی از رفتار «معقول» و «منطقی» که بهعنوان راهحلی برای مهار خیزشهای اعتراضی نسل جوان مطرح میکند را از اظهارات 12اردیبهشت هم باندیش یعنی آخوند روحانی، میتوان فهمید. این آخوند شیاد در ظاهر سخنان خود، دم از مخالف با «محدود کردن» جوانان میزد، اما بلافاصله روشن کرد که دلش برای آنها نسوخته و بهفکر رفع محدودیت از آنان نیست، بلکه به فکر اقدامات «چارهساز» برای محدودیت جوانان است. سخن او این است: «گاهی وقتها محدودیت شاید چارهای نیست لازم است اما بالاتر از مسأله محدودیت مصون کردن است، این هنر است، محدود کردن که هنر نیست. میگوید خب نرو، یک نه هست، مصون کردن هنراست».... یعنی در سرکوب به چیزی بالاتر و مؤثرتر و «چارهساز» تر از «محدود کردن» فکر میکند. پس معنی «معقول» و «منطقی» رفسنجانی را هم باید در همین دستگاه نگاه کرد و سنجید. بهویژه که این روزها در تلاطم بحرانها، رفسنجانی خطر خیزشهای اجتماعی را بیخ گوش نظام حس کرده و از قرار داشتن جوانان در معرض «هزاران اخبار ضد و نقیض رسانههای خارجی» در وحشت است و میداند که سانسور و فیلترینگ هم نتوانسته و نمیتواند جلو دسترسی جوانان به اخبار و روشنگریهای مقاومت را بگیرد و در نتیجه دچار «سوالات و شبهات در ذهن» و «ایجاد دوگانگی» و «تناقض» میشوند. این جاست که رفسنجانی هم مانند پسرخواندش (یعنی روحانی) راهحل را در قفل زدن به افکار نسل جوان و خالی کردن اذهان آنها از هر گونه افکار آزادیخواهانه، میبیند. و درست در همین جاست که با باند رقیب درگیر میشود چون طرحهای فریبکارانهاش برای کاستن از خشم جوانان و مهار زدن به افکار آنها از نظر باند خامنهای بسیار خطرناک است.
نیتجه این درگیری هم همین کشمکشهایی است که در ماههای اخیر بر سر راه دادن زنان به ورزشگاهها یا برگزاری کنسرتها شاهدش بودیم. که یک وزارتخانه مجوز میدهد و دیگری لغوش میکند. البته نتیجه اینگونه کشمکشها از یک طرف تشدید جنگ و دعواهای باندی و از طرف دیگر باز شدن زمینه و فرصت برای همان نسل جوانی است که هر دو باند از آن میترسند. گسترش اعتراضات و خیزشهای اجتماعی بهسوی قیامهای بزرگتر و بزرگتر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر