سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۹۴

#ایران#iran# در بهار آزادی سحر ، جای ریحانم خالی بود

Freedom Messenger - Ghasedane Azadis Foto.


خانم شعله پاکروان در مورد آزادی سحر مه آبادی دوست صمیمی و هم بندی ریحانه خطاب به ریحانه نوشته اند:
تو حتی وقتی در وحشت اعدام و زیر تیغ بودی با رساترین شکل فریاد نه به اعدام سحر را سر دادی. پس به مادرت آموختی هیچ چیز مهمتر و زیبا تر از شکستن چوبه دار نیست
متن کامل دل نوشته مادر داغدار در زیر آمده است :
امروز آخرین دادگاه سحر برگزار شد و حکم به آزادی وی صادر .
از صبح حس خوشحالی نجات یک زن جوان وجودم را پر کرد. یک چوبه دار از کار افتاد . یک نفر از آمار اعدام کم شد .
بعد از پایان تمرین یک نمایش که مشغولش شده ام ، رفتم بهشت زهرا. هوا رو به تاریکی میرفت که نالیدم ریحان ، سرو روانم ، آهوی بدام جلاد افتاده ام ، یکسال و شش روز است زیر خاک رفته ای و نمیدانم با دوگانگی احساسم چه کنم. دختر نازنینم چقدر آرزو داشتم آزادیت را جشن بگیرم. نشد . نگذاشتند . اما تو حتی وقتی در وحشت اعدام و زیر تیغ بودی با رساترین شکل فریاد نه به اعدام سحر را سر دادی. پس به مادرت آموختی هیچ چیز مهمتر و زیبا تر از شکستن چوبه دار نیست . همچنانکه تو خواستی ، خوشحالم برای ازادی یک زندانی و نجات از اعدام
بلافاصله رهسپار زندان شهرری شدم .

اووه. هیچ نمیگویم از جاده ی تهران ورامین که غم را دوباره برایم تداعی کرد . ورودی ، قلعه نو ، پلیس راه و دوربرگردان، کیوسکهای فروش خوراکی ، تابلوها، جاده فرعی ، نیزار و پست نگهبانی . ساختمان مربوط به مهاجرین افغانی ، بیابان و خارها و درختهایی با برگ شبیه اکالیپتوس . سگهایی که از سالها قبل در آنجا بودند . ماده سگ کرم رنگی که شاهد چندین بار زاییدنش بودیم و توله های بازیگوشش که بزرگ میشدند . کیوسک نگهبانی وآژانس کرایه اتومبیل . یک اتاقک دیگر هم ساخته شده بود. و صدای عزیزان سحر. عمو حیدر و همسر و برادر و دایی ها و خواهران و برادران و اقوام او همانجا بودند . با یک سبد گل زیبا و جعبه شیرینی . کمی زمان لازم بود تا در آهنی کوچک باز شده و سحر با چشمهای خیس و لب خندان از لای در بیرون بپرد. فریاد هلهله و گلبرگهای رنگی که روی سرش ریخته شد با عکس یادگاری و انتظار برای رسیدن یکی از دوستان تکمیل شد . سپس حرکت بسوی تهران . کمر درد داشتم و به یاد یکسال و یک هفته قبل افتادم که چقدر غمزده بودم .
خانه عمو حیدر روشن شده بود با حضور دخترش . چشمش روشن باشد.

بالاخره یک زندانی آزاد شده ، زیر سقف خانه یک فنجان چای تعارفم کرد . با بوسه ای خستگی م را از انجام کار مهم مخالفت با اعدام درآورد. اما از بین هزاران محکوم به اعدام سحر راحت و آزاد شد . ولی هنوز تا رسیدن به رویای ایران بدون اعدام ، راه زیادی باقیست . عزم ملی می طلبد .
از اینکه عمو حیدر به آرامش رسید از ته دل شادم .
متاسفانه نتوانستم عکس دیدار و ازادی را در اینجا بگذارم . به یک دلیل ساده ؛ بلد نیستم .
آخیش . یکی از آرزوهای ریحا ن براورده شد
-----------------------------------------------------
سحری که برای مادر ریحانه خانم شعله پاکروان عطر ریحان را دارد.
دیدار پدر ومادر ریحانه جباری با سحر مه آبادی دوست بسیار صمیمی ریحانه پس از آزادی سحر
ریحانه درهفت سالی که در زندان شهر ری بود تلاش زیادی برای لغو حکم اعدام سحر کرد .
3.11.2015
Freedom Messenger - Ghasedane Azadi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر