با
توجه به وضعیت فلاکتباری که بر زندگی میلیون ها کارگر، معلم، پرستار و
دیگر اقشار مزدبگیر جامعه حاکم است وجامعه ای که در آن فقر بیداد میکند و
میلیون ها نفر بیکار در جستجوی کار به هر دری میزنند.
جامعه ای که در آن
کارگر برای تامین ابتدایی ترین نیازهای زندگی خود مجبور به فروش کلیه
میشود.جامعه ای که در آن فاصله فقر و غنا به اندازه فاصله مرگ و زندگی است.
جامعه ای که در آن کارگر نه به عنوان یک انسان صاحب حقوق، بلکه به عنوان
برده ای خاموش در خدمت سرمایه و نفری برای استثمار شناخته میشود. جامعه ای
که در آن هر روزه شاهد پایمال شدن هر چه بیشتر حق کارگران و مزدبگیران به
اشکال مختلف هستیم،جامعه ای که درآن هر گونه صدای حق طلبی و اعتراض کارگر
با شلاق و زندان پاسخ میگیرد.
در چنین شرایط غیر انسانی کارگران حق دارند و
باید برای دفاع از زندگی و کرامت انسانی خویش، و بهبود شرایط زندگیشان،
وخلاصی ازاین وضعیت، هر لحظه تلاش بنمایند. رویکرد ضد کارگری دولت یازدهم
همانند دولت های پیشین وتاکید بر سیاست کار ارزان و کارگر خاموش چنان
شرایطی غیر قابل تحملی را برای کارگران بوجود آورده است که میتوان آن را با
دوران برده داری و وضعیت برده ها مقایسه نمود.
عقبگرد جامعه به دوران برده
داری و شلاق زدن کارگر در قرن بیست و یکم نشان از سقوط و انحطاط جامعه از
معیارهای انسانی دارد. محکوم کردن کارگران به شلاق و زندان، وشلاق زدن
کارگران معادن و دیگر مراکزکارگری همه حاکی از سیاست های ضد کارگری وغیر
انسانی حاکم بر جامعه دارد.اعتصاب واعتراض حق کارگران است. تشکل حق کارگران
است. امنیت شغلی حق کارگران است. رفاه مالی و اقتصادی حق کارگران است.دولت
موظف است در مقابل مطالبات کارگران،معلمان ،پرستاران و بازنشستگان پاسخگو
باشد.
در حالی که اختلاس های میلیاردی و غارت اموال عمومی به یک امرروزمره
تبدیل گشته ودستگاه قضایی با اغماض و چشم پوشی از کنارعاملین آن رد شده و
کمترین مجازات ها شامل حالشان میگردد، اما کوچکترین اعتراض کارگران در
مقابل پایمال شدن حقوق شان با شدیدترین مجازاتها مواجه میشود.پرداخت حقوق،
عیدی و پاداشهای چند ده میلیونی به روسا، مدیران و مسئولین مملکتی در کنار
دستمزدهای هشتصد ودوازده هزار تومانی کارگران و پرداخت نشدن همین دستمزدهای
ناچیز به مدت چندین ماه راچگونه و با چه منطقی میتوان توضیح داد.
فاصله خط
فقرو میزان حداقل دستمزد کارگران را چگونه باید جبران کرد، خط فقر
3500000تومان و حداقل دستمزد هشتصد و دوازده هزار تومان. شرایط برده وار
حاکم بر محیط های کارومناسبات بین کار و سرمایه را چگونه میتوان تغییر
داد.آیا یک طرف اصلی این معادلات کارگران نیستند. آیا پاسخ این همه ستم و
بی حقوقی به کارگران از سوی صاحبان سرمایه شلاق و زندان است. آیا پاسخ
بیکاری، فقر،گرسنگی، سوء تغذیه، بیماری، محرومیت از دارو، درمان و
دکتر،محرومیت از تحصیل و ترک تحصیل فرزندان کارگران و و......
شلاق و زندان
است؟جعفر عظیم زاده کارگر زندانی، ریئس هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران
ایران و از رهبران جنبش کارگری در اعتراض به پروسه پرونده سازی های معمول و
امنیتی کردن تلاش های صنفی برای فعالین کارگری و معلمان، بعد از روزهای
متوالی اعتصاب غذا جانش در خطر است.جمهوری اسلامی مسئول حفظ جان جعفر عظیم
زاده و تمامی زندانیان سیاسی است.
جعفر عظیم زاده، محمد جراحی، بهنام
ابراهیم زاده، محمود بهشتی، اسماعیل عبدی، رسول بداقی و ده ها کارگر و معلم
زندانی دیگر جرمشان چیست؟ آیا جرمشان غیر از دفاع از حقوق کارگران و
معلمان و سایر زحمتکشان بوده است؟ آیا ایستادگی در مقابل ظلم و ستم جرم
میباشد؟ در حقیقت این عزیزان هیچ جرمی بجزءحق طلبی ندارند، و در واقع کسان
دیگری که مسبب اصلی بوجود آمدن این شرایط غیر انسانی هستند باید محاکمه و
مجازات شوند.باید کسانی محاکمه شوند که حق کارگران و معلمان و و.....را لگد
مال مینمایند. شلاق و زندان شایسته کسانیست که کارگران را شلاق
میزنند..
بهرام عابدینی
30/3/1395
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر