بهزاد مهرانی می نویسد:
هوشنگ کامکار، سرپرست گروه کامکارها میگوید: «یک میلیارد هم بدهند بدون قشنگ، صبا وهانا کنسرت نمیدهیم.»
او میگوید:
«میدانید مشکل ما برای برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف ایران چیست؟ مشکلمان این است که اگر نهادهای شهر اصفهان یک میلیارد دلار بخواهد به کامکارها بدهد و بگوید بیایید کنسرت بدهید اما بدون صبا و قشنگ وهانا ما کنسرتی برگزار نمیکنیم. ما نوازنده خانم داریم، همخوان خانم داریم و هیچوقت زیر بار این نمیرویم که این عزیزان را از روی صحنه پایین بکشیم و بگوییم که حالا شما روی صحنه نروید بگذارید کنسرت را برگزار کنیم تا پولمان از بین نرود. هر جایی که امکان داشت با همین افرادی که هستیم کنسرت میدهیم، اگر چنانچه نگذاشتند کنسرت نمیدهیم دیگر به آن خانم گروه نمیگوییم شما از روی صحنه پایین بیا. این بزرگترین توهینی است که یک خواننده به آن گروه میکند..متاسفانه موردش هم زیاد پیش آمده است.»
شما فکر میکنید فردا صبح هوشنگ کامکار را آویزان میکنند که چرا زیر بار زیادهخواهی شحنگان حکومت اسلامپناه نرفته است؟ نه چنین نیست. اما وقتی جامعهای از لحاظ اخلاقی به انحطاط میل کند هوشنگ را مشنگ میبیند و برای هنرمندانی که تن به هر نکبتی میدهند سوت و کف میزند که بله! مجبور هستند که زیر بار افزونطلبیهای ارباب قدرت بروند.
هوشنگ کامکار یک هنرمند است. او با این گفتار و رفتار خود به یک مبارز سیاسی تبدیل نمیشود بلکه تنها وظیفهی انسانی خود را انجام میدهد. این سخن درست که هنرمند، فعال سیاسی نیست توجیهی برای بیخاصیتبودن هنرمند نیست.
از طرفی وقتی ما هر کس را که برای ارباب قدرت بادآورده خوشرقصی کرد را «مجبور» دانستیم و نه تنها تبرئهاش کردیم بلکه کار پاچهخاریاش را نهایت عقلانیت تعریف کردیم دیگر مقاومت در برابر زیادهخواهی بیمعنا میشود. اینکه حق هنرمند است که به دیدار ستمگران برود یا نرود و جایزهاش را به هر کس خواست تقدیم بکند یا نکند و در هر نقشی که خواست ایفای نقش بکند یا نکند میشود بهانهای که هر کس هر طور خواست برای قدرت خوشرقصی بکند و در نهایت فرقی بین او و آنکس که با شرافت زیر بار ستم نرفته باقی نماند.
او میگوید:
«میدانید مشکل ما برای برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف ایران چیست؟ مشکلمان این است که اگر نهادهای شهر اصفهان یک میلیارد دلار بخواهد به کامکارها بدهد و بگوید بیایید کنسرت بدهید اما بدون صبا و قشنگ وهانا ما کنسرتی برگزار نمیکنیم. ما نوازنده خانم داریم، همخوان خانم داریم و هیچوقت زیر بار این نمیرویم که این عزیزان را از روی صحنه پایین بکشیم و بگوییم که حالا شما روی صحنه نروید بگذارید کنسرت را برگزار کنیم تا پولمان از بین نرود. هر جایی که امکان داشت با همین افرادی که هستیم کنسرت میدهیم، اگر چنانچه نگذاشتند کنسرت نمیدهیم دیگر به آن خانم گروه نمیگوییم شما از روی صحنه پایین بیا. این بزرگترین توهینی است که یک خواننده به آن گروه میکند..متاسفانه موردش هم زیاد پیش آمده است.»
شما فکر میکنید فردا صبح هوشنگ کامکار را آویزان میکنند که چرا زیر بار زیادهخواهی شحنگان حکومت اسلامپناه نرفته است؟ نه چنین نیست. اما وقتی جامعهای از لحاظ اخلاقی به انحطاط میل کند هوشنگ را مشنگ میبیند و برای هنرمندانی که تن به هر نکبتی میدهند سوت و کف میزند که بله! مجبور هستند که زیر بار افزونطلبیهای ارباب قدرت بروند.
هوشنگ کامکار یک هنرمند است. او با این گفتار و رفتار خود به یک مبارز سیاسی تبدیل نمیشود بلکه تنها وظیفهی انسانی خود را انجام میدهد. این سخن درست که هنرمند، فعال سیاسی نیست توجیهی برای بیخاصیتبودن هنرمند نیست.
از طرفی وقتی ما هر کس را که برای ارباب قدرت بادآورده خوشرقصی کرد را «مجبور» دانستیم و نه تنها تبرئهاش کردیم بلکه کار پاچهخاریاش را نهایت عقلانیت تعریف کردیم دیگر مقاومت در برابر زیادهخواهی بیمعنا میشود. اینکه حق هنرمند است که به دیدار ستمگران برود یا نرود و جایزهاش را به هر کس خواست تقدیم بکند یا نکند و در هر نقشی که خواست ایفای نقش بکند یا نکند میشود بهانهای که هر کس هر طور خواست برای قدرت خوشرقصی بکند و در نهایت فرقی بین او و آنکس که با شرافت زیر بار ستم نرفته باقی نماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر