سه‌شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۳

5:09:54 AM 1393/1/12
Bookmark and Share
تصویر خمینی جلاد که با رنگ تخریب شده است
تصوير خمينی جلاد که با رنگ تخريب شده است

نقض عهد خمينی در رفراندم ۱۲فروردين سال 58 و غصب حاکميت مردم ايران

در جريان انقلاب ضدسلطنتي مردم ايران، خمينی رهبری آن را به سرقت برد. قبل از اين که زمام امور را در دست بگيرد، خمينی قول می داد به آزادی و حاکميت مردم احترام بگذارد.
او در جريان قيام، فرصت طلبانه خود را با توده های مردمی که آزادی می خواستند و در حال سرنگون کردن استبداد سلطنتی بودند، همراه نشان می داد.
خمينی قول می داد که اگر زمام امور را به دست بگيرد به دنبال قدرت و حاکميت نخواهد بود، به قم خواهد رفت و به طلبگی خواهد پرداخت.
در حکمی هم که به بازرگان، به عنوان نخست وزير دولت موقت داد، قيد شده بود که کار اصلی اين دولت برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان است.
خمينی در بدو ورودش به ايران می گفت همه مشروعيتش را از مردم می گيرد و در سخنرانی اش در بهشت زهرا گفت: ”من به پشتوانهٴ اين ملت، دولت تعيين می کنم. من بواسطه اين که ملت مرا قبول دارد“
در مورد شکل حکومت و نظام حکومتی ضمن تأکيد براسلامی بودن آن می گفت، نظام حکومتی را رفراندوم مردم تعيين می کنند، اما قبل از اين که رفراندوم برگزار شود در رفراندوم تعيين نظام حکومتی، مردم را تنها بين انتخاب جمهوری اسلامی، يا سلطنت مخير ساخت، تا هرکس که به جمهوری اسلامی رأی ندهد به سلطنت طلب بودن متهم گردد.
يکی از سر آخوندهای رژيم نقل کرد که در همان اوايل ورود خمينی به تهران و هنگامی که هنوز در مدرسه علوی ساکن بوده، نامه يی از بازرگان آوردند که در مورد نام رژيم جديد، پيشنهاد کرده بود: ”پيشنهادش اين بود که حکومت دموکراسی جمهوری اسلامی ايران باشد. من کاملاً يادم هست، امام اين نامه را تا کردند، اون کلمه دموکراسی را با ناخن همان کلمه را با ناخن کندند، پاره کردند، انداختند دور. بعد نامه را باز کردند دادند دست آن کسی که آورده بود، فرمود حکومت جمهوری اسلامی، نه يک کلمه زياد، نه يک کلمه کم“.
خمينی ولايت فقيه را «جعل قيم برای صغار» تعريف کرده و تصريح کرده بود که «قيم ملت با قيم صغار از لحاظ وظيفه و موقعيت هيچ فرقی ندارد». اين، همان سنگ بنای حاکميت آخوندی است.
سارق انقلاب ضدسلطنتی مردم ايران از همان روزی که سرکارآمد با نقض عهد شيوه ديکتاتوری مشی پليدش را پيش برد.
يکی از موارد نقض عهد خمينی در مورد رفراندم برای نظام سياسی کشور بود. در حالی که جريانهای سياسی شرکت کننده در انقلاب ضدسلطنتی پيشنهادات و نظراتی در مورد نظام سياسی و نحوه رفراندوم برای نظام سياسی آينده را داشتند، خمينی تمامی پيشنهادات را ردکرد و مردم را مخير بين دو گزينه سلطنت و جمهوری دلخواه خود و آخوندها کرد.
طبعاً مردم که برای سرنگون کردن نظام سلطنتی قيام کرده وتاج وتخت شاهنشاهی سرنگون کرده بودند، رايشان نسبت به سلطنت منفی بود و تنها گزينه يی که خمينی برای مردم باقی گذاشت رأی به جمهوری مورد نظر او بود.
دجال خون آشام از زمانی که روی کارآمد به دنبال جمهوری يعنی حاکميت جمهور مردم نبود، بلکه به دنبال حاکميت آخوند، آن هم آخوندهايی از نوع خودش بود.
بنابراين بعد از اين که سوار کار شد، در
پی برقراری استبداد «ولايت فقيه» بود و با هر کسی که کلمه يی در مخالفت با ولايت فقيه می گفت، با برچسبهايی از قبيل منافق، ضد اسلام، زنديق، ملحد و… مقابله می کرد.
خمينی پس از رفراندوم تعيين نظام سياسی کشور و ”جمهوری اسلامی“ مورد نظر خودش، از آنجايی که تلقی او از اسلام حاکميت آخوند و حاکميت خودش بود و هيچ ارزشی برای رأی مردم و حاکميت مردم قابل نبود، نقض عهد ديگری که کرد اين بود که مجلس مؤسسان قانون اساسی را که مورد اتفاق نظر تمامی گرايشات و جريانهای شرکت کننده در انقلاب ضدسلطنتی بود، به مجلس خبرگان آخوندی تبديل کرد.
اگر خمينی به مجلس مؤسسان که مجلسی فراگير از طبقات و اقشار مختلف بود تن می داد، مطمئناً نمی توانست آنطور که می خواست قانون اساسی مورد نظر خود وآخوندها را برمردم تحميل کند، لذا به جای مجلس مؤسسان مجلس خبرگان آخوندی را برمردم تحميل کرد.
مجلس خبرگان دست پخت و مورد اعتماد خمينی نيز تفکرات پوسيده و ارتجاعی آخوندی را به عنوان قانون اساسی برمردم تحميل کرد.
بر اساس مشی دموکراتيک، نمايندگان مردمی که رژيم قبلی را سرنگون کرده و آن را نامشروع اعلام کرده بودند، بايد قانون اساسی نظام آينده را می نوشتند که دربرگيرنده گرايش اکثريت مردم و نمايندگان آنها باشد، اما از آنجايی که خمينی می دانست که اگر بپذيرد که نمايندگان واقعی مردم و نه يک مشت آخوند و عناصر وابسته به حکومت آخوندی در مجلس مؤسسان قانون اساسی را تدوين کنند، کنترل اين مجلس از دست او خارج می شود و قانون مورد نظر او يعنی «اصل ولايت فقيه» تصويب نمی شود نقض عهد کرد و از تشکيل مجلس مؤسسان و ورود نمايندگان واقعی مردم به آن جلوگيری کرد.
چنين بود که خمينی دجال با سرقت رهبری انقلاب ضدسلطنتی وبا نقض عهدهای مکرر، عقايد پوسيده خود و قوانين حکومت مطلقه فقيه يعنی سلطنت مطلقه آخوند را برمردم تحميل کرد و سی و پنج سال مردم ايران را گرفتار اين حکومت جهنمی کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر