پنجشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۳

سرپناهی به جای خانه/ مژگان میراشرافی – مددکار اجتماعی


کودکان قهر«کودک کاملا شوکه شده و با کسی حرف نمی زند. نیروی انتظامی دختر را تحویل بهزیستی داده است. در مرکز قرنطینه دختر هیچ گونه ارتباط کلامی و غیرکلامی با دیگران برقرار نمی کند و روزهاست که مات، نگاهش به دوردست ها خیره شده است.»

برطبق گزارش نیروی انتظامی به واحد پذیرش مرکز بهزیستی[۱] ؛ پدر براثر سوختگی در بیمارستان و مادر به اتهام سوزاندن پدر با روغن داغ بازداشت شده و کودک تنها شاهد ماجراست.

خانه امن
آنها خانواده ای ایلامی هستند که به اطراف تهران مهاجرت کرده اند. پدر کارگری می کند. مادر متوجه می شود که شوهرش با زنان دیگری هم رابطه جنسی دارد و به سوزاک مبتلا شده است. بعد از مدتی زن متوجه ارتباط شوهرش با دختر همسایه می شود اما این رابطه با روابط دیگر مرد فرق داشت و پای عشق در میان بود به طوری که پس از چندی مرد از زن می خواهد که برای ازدواج دوم رضایت نامه بدهد. زن زیر بار نمی رود و دلش مثل سیر و سرکه می جوشید. بالاخره مرد یک روز با کشیدن نقشه ای به زن اتهام رابطه با مرد دیگری را می زند و به این بهانه او را به باد کتک و شکنجه می گیرد و از او می خواهد اعتراف کند تا از کتک خلاص شود. زن برای رهایی جمله ای می گوید و به اتاقی پناه می برد در حالی که مرد صدای او را ضبط کرده بود. چند روز بعد مرد به زن می گوید یا رضایت نامه ازدواج دوم را بدهد یا صدای ضبط شده اش را برای خانواده زن به ایلام می فرستد.
زن در زندان، حادثه را اینطور تعریف می کند که ظهر روز حادثه مرد و بچه ها در خانه خوابیده بوند. من در حال جوشاندن روغنی بودم که داخلش حشره رفته بود و همسایه ها گفته بودند اگر روغن را بجوشانم تمیز می شود. یک باره چشمم به صورت شوهرم افتاد. خشمگین و دیوانه شدم. همه کارهایش مثل فیلم از جلوی چشمم می گذشت. کنترلم رااز دست دادم. تحمل هوو را نداشتم. رفتم سراغ روغن که می جوشید. آن را برداشتم و روی صورتش پرت کردم. شوهرم از شدت درد و سوزش از جا پرید و روی بچه ها افتاد. چشم من هیچ کجا را نمی دید.»
در مقابل خانواده سالم، خانواده آسیب زا وجود دارد. یعنی خانواده ای که اعضای آن تعاملی با هم ندارند و عناصراصلی آن از حمایت احساسی متقابل نسبت به یکدیگر محرومند. فرزندان در این خانواده ها هرچند ظاهرا با پدر و مادرشان زیر یک سقف زندگی می کنند اما در واقع خوشبخت نبوده و الگوی مناسبی برای جامعه پذیری ندارند.
کانون خانواده یا کانون تحقیر
تعداد زیادی از کودکان حتی با وجود حضور فیزیکی والدین، یکی یا هر دو، گاهی در شرایط بدسرپرستی و یا بی سرپرستی قرار می گیرند. زمانی که پدر و مادر نسبت به رشد و بهبود سطح کیفی زندگی کودک بی تفاوت بوده و یا فاقد صلاحیت لازم برای تربیت و پرورش کودک هستند؛ براثر اختلافات، خانواده را به کانونی از نامهربانی ها و خشونت تبدیل می کنند. بطوری که کودک در این شرایط پیوسته در معرض فشارهای روانی قرار می گیرد. این گروه از کودکان در عین حال که سرپرست دارند، بی سرپرست هستند. (بابایی، باقر،۱۳۶۹)
بر اساس کنوانسیون حقوق کودک ماده ۲۰، کودک محروم از خانواده؛ کودکی است که به طور موقت یا دایم از محیط خانوادگی خود محروم شده است یا کودکی که به سبب منافع عالیه اش نتوان به او اجازه داد که در آن محیط باقی بماند. کشورهای عضو طبق قوانین داخلی خود برای این دسته از کودکان می بایست مراقبت جایگزین را تضمین کنند.
همچنین براساس ماده ۳۹ ، کشورهای عضو کلیه اقدامات مقتضی را به عمل خواهند آورد تا بهبود جسمانی، روانی و ادغام مجدد اجتماعی کودکی که قربانی هر گونه بی توجهی، بهره کشی، آزار و شکنجه یا سایر اشکال رفتار یا تنبیه بیرحمانه، غیر انسانی یا تحقیرآمیز واقع شده است، تسریع گردد. بهبود و ادغام مجدد مذکور باید در محیطی صورت پذیرد که تندرستی ، عزت نفس و منزلت کودک را تقویت می کند. (پیمان نامه جهانی حقوق کودک )
بسیاری از این کودکان در بدو ورودشان به مراکز قرنطینه سازمان بهزیستی به عنوان اولین سرپناه، دچار بحران و فشارهای زیادی هستند، تعداد زیادی از آنها کسی را به عنوان حامی یا سرپرست ندارند و یا به سبب جدایی از آنها به طور مثال به دلیل زندانی بودن و یا اعتیاد والدین احساس فقدان و دلتنگی شدیدی می کنند. برخلاف آنان دسته دیگری که مورد آزار و اذیت والدین و نزدیکان قرار گرفته اند، دچار آسیب های جدی روحی و جسمی هستند.
براساس آمار موجود، تعداد کل کودکان بی سرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی ۲۱ هزارنفر است، که ۱۱ هزار و ۵۰۰ کودک به خانواده های جایگزین سپرده شده اند و ۹ هزار و ۵۰۰ کودک نیز در خانه های کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی، نگهداری می شوند. فوت والدین با ۲۵ درصد، عدم صلاحیت والدین به دلیل فسادهای اخلاقی، رفتاری و اعتیاد ۲۴ درصد، زندانی شدن والدین به دلیل مشکلات مالی و قتل غیرعمد و غیره ۱۲ درصد، نداشتن پدر و مادر مشخص و رها شدگی ۱۱ درصد، مفقود شدن والدین ۸ درصد و سایر علل نیز با ۸ درصد مهم ترین علل پذیرش کودکان است.(سالنامه آماری سازمان بهزیستی ،۱۳۹۰[۲])
کودکانی که رنج می برند
کودکانی که دچار محرومیت های عاطفی هستند و خانواده هایشان هرگونه نوازش جسمی را از آنها دریغ می کنند در برقراری رابطه با دیگران دچار مشکل شده و احساسات پیچیده ای را تجربه می کنند. آنان به طور هم زمان مجموعه احساساتی نظیر” غمگینی، شوک یا ضربه، عصبانیت، احساس تقصیر و سرزنش خود، بی کسی و بیچاره گی، آزادی و رهایی، اضطراب، آسودگی و راحتی، دلتنگی و تنهایی، خستگی، بی حسی و کرختی ” را تجربه می کنند. این دسته از کودکان معمولا بعد از ورود به سیستم مراکز شبانه روزی و جدایی از خانواده هر کدام واکنش های خاصی نظیر” شوک، انکار، مات شدگی، بی تفاوتی، خشم، حمله های ترس و بدرفتاری ” از خود نشان می دهند.
این کودکان از رها شدن، طردشدگی و آینده می ترسند. برخی از کودکان از بازگشت به خانواده و برخی از ورود به بهزیستی هراس دارند، در کنار این فشارها، نگرانی هایی هم در ارتباط با این که چه پیش خواهد آمد و سرانجام چه تصمیمی در ارتباط با آنها گرفته خواهد شد، وجود دارد. بنابراین مرکز قرطینه به عنوان ورودی سازمان بهزیستی و خدمات ارائه شده توسط این مرکز دارای اهمیت بسیاری می باشد.
نتایج پژوهشی [۳]در ارتباط با مقایسه سلامت روان در میان دختران تحت سرپرستی سازمان بهزیستی و دخترانی که در محیط خانوادگی زندگی می کرده اند، تفاوت معناداری در میان سلامت روان آنها نشان داده است. به گونه ای که ۹۰ درصد از دختران ساکن در مراکز شبانه روزی از افسردگی، فوبیا و اضطراب رنج می برده اند و حساسیت بیشتری نسبت به سایر دختران نسبت به روابط بین فردی با دیگران داشته اند.
به نظر می رسد که نخستین شرط تامین سلامت روانی کودک و نوجوان، احساس امنیت روانی است. چنانچه آماده کردن کودک و نوجوان برای زندگی کردن در یک محیط دسته جمعی و ورود به سیستم شبانه روزی یکی از اصلی ترین فعالیت هایی است که می بایست توسط متخصصین انجام گیرد.
فرزندان بهزیستی و امنیت روانی
محبت و حمایت مسئولین و کارکنان مراکز شبانه روزی حس امنیت و آرامش را در کودکان و نوجوانان ایجاد کرده و این فرصت را به آنها می دهد که انتظارات، احساسات و آرزوی های خاص خودشان را به طور طبیعی پرورش دهند.
نتایج بدست آمده در پژوهش های[۴] انجام شده در این ارتباط نشان می دهد که ارتباط با مربی ها و به ویژه ارتباط عاطفی توام با احترام از جانب آنها با کودکان در مراکز سازمان بهزیستی موجب ایجاد آرامش و امنیت روانی در میان کودکان می گردد. چنانچه مددکاران اجتماعی می توانند رابطین موثری برای تسهیل روابط میان کودک و مربیان شاغل در مراکز باشند و به امر آموزش مربیان به منظور چگونگی برقراری ارتباط موثر و حرفه ای با کودکان اقدام نمایند.
آماده کردن کودکان پذیرش شده به منظور درک شرایط پیش آمده توسط مددکاراجتماعی و روانشناس مرکز، اطلاع رسانی و انجام جلسات مشاوره و مددکاری درباره فرایند جدایی و فقدان برای کودکان نیز از جمله خدمات بسیار مهم برای پذیرش آنان می باشد. در مراکز شبانه روزی و قرنطینه با توجه به اینکه زندگی به صورت گروهی است، بعد از بررسی های حرفه ای در مورد فرایند فقدان زندگی خانوادگی در کودک و همچنین آسیب های روانی و اجتماعی که هرکدام از کودکان با آنها درگیر بوده اند، مددکاران اجتماعی و روانشناسان می توانند با استفاده از تکنیک های گروه درمانی و بیان مسائل و مطرح شدن آن در گروه، مداخلات حرفه ای و حمایت گریانه به موقع انجام داده و به کودک برای پذیرش شرایط جدید و آموزش مهارت های تازه برای مقابله با احساس فقدان کمک نمایند.
از دیگر اقدامات و مداخلات موثر مددکاران اجتماعی در طول اقامت کوتاه مدت کودک در مراکز قرنطینه، آموزش و برگزاری جلسات مهارت های زندگی و اجتماعی می باشد. کودک با یادگیری مهارت های مورد نیاز با توجه به شرایط ترخیص او( بازگشت به خانواده و یا ارجاع به خانه های شبانه روزی)، بیشتر از گذشته آماده رویاروی با چالش های زندگی خواهد بود.
بسیاری از کارشناسان[۵] براین باورند که کیفیت خدمات مراقبتی و تربیتی ازجمله نیروی انسانی متخصص، توزیع مناسب امکانات میان کودکان، حضور و نگهداری کوتاه مدت کودکان در مراکز قرطینه، ارجاع سریع تر آنان به مراکز نگهداری، حضور طولانی تر کودکان در یک مرکز و عدم جداسازی از گروه هم سالان، می توانند در کاهش احساسات منفی و ناامیدی در کودکان و ایجاد محیط سالم برای ادامه زندگی اجتماعی آنان نقش بسیار موثری داشته باشد.
منابع:
پیمان نامه جهانی حقوق کودک مصوب سازمان ملل متحد،۱۹۸۹
دستورالعمل دفتر امور شبه خانواده ،سازمان بهزیستی کشور
بابایی،باقر، نگرشی برپدیده بی سرپرستی و مشکلات فرزندان دور از خانواده ، انتشارات سازمان بهزیستی کشور، ۱۳۶۹
الوند، علیرضا. سالنامه آماری ، تهران، انتشارات سازمان بهزیستی کشور،۱۳۹۰
فصلنامه مددکاری اجتماعی ، نشریه شماره ۲، مقایسه رفتار کودکان مراکز شبانه روزی خصوصی و دولتی ۱۳۹۲
دانشگاه علوم پزشکی زاهدان ، مقایسه سلامت روان دختران دانش آموز تحت سرپرستی مراکز شبانه روزی بهزیستی با دختران دانش آموز دبیرستان دانشگاه در شهر زاهدان، منصور شکیبا، مریم ضیایی،۱۳۹۰
بررسی کیفیت زندگی دختران ساکن در مرکز قرنطینه بهزیستی ، سما صادقی ، پایان نامه اخذ مدرک کارشناسی ارشد مددکاراجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی،۱۳۸۷
[۱] براساس گزارش کیس فردی مددکاراجتماعی مرکز قرطینه سازمان بهزیستی شهر تهران
[۲] الوند، علیرضا. سالنامه آماری ، تهران، انتشارات سازمان بهزیستی کشور،۱۳۹۰
[۳] http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/66513910209.pdf
[4] صادقی، سما،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه علامه طباطبایی۱۳۸۷
http://socialworkmag.ir/?p=193 [5]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر