شهناز کریم بیگی مادر شهید آزاده مصطفی کریم بیگی می نویسد :
امروز رفتم گل فروشی گل بگیرم برای سنگ مزار مصطفی یه آقای داماد تو گل فروشی داشت برای عروسش گل می خرید و می خندید و فیلم بردار هم از آقا داماد فیلم میگرفت . آقای فروشنده یک سبد پراز گل های پر پر شده روی میزش گذاشته بود و داماد دست کرد و یک مشت از این گلها برداشت من به آقای فروشنده گفتم آقا این گلها چند ؟ گفت خانم فروشی نیست اینها فقط مخصوص دامادهاست !!!! دلم می خواست از این گلها به هر قیمتی شده بود بخرم و برای پسرم ببرم ولی آقای فروشنده با حرفی که زده بود دنیای منو خراب کرده بود .
نمی دونم چی شد که یک دفعه تو یک نایلون مقداری از گلها را ریخت و به دستم داد و من در میان گریه ، خوشحال از اینکه می توانم برای پسر خودم هم ببرم . و سر مزارش بزارم . تا مادر نباشی نمی دونی که داغ اولاد چقدر سخت است . مصطفی دلم برای بوی عطر تنت تنگ شده دلم برای صدات تنگ شده دوستت دارم پسرم . روزت مبارک روز مرد مبارک و تو بزرگ مرد ایران زمین بودی . نامت جاوید
Freedom Messenger - Ghasedane Azadi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر