- گفتهها و ناگفتهها از میان روزنامههای حکومتی ۱۷دی۱۳۹۴
- گفتهها و ناگفتهها از میان روزنامههای حکومتی ۱۶دی۱۳۹۴
خامنهای
روز14 دی 94 در صحبتهایش برای صحنه گردانهای نمایشات جمعه گفت که جذب
جوانان، فقط با گفتار امکانپذیر نیست، بلکه جوانان باید از طریق دل و فهم،
جذب نمایش جمعه بشوند. بعد اضافه کرد که «سخن متقن و مستدل» در مسائل سیاسی
و فرهنگی، و «سخن نو» زمینهساز جذب جوانان به نمایشات جمعه است. بعد هم
خیلی زود چپ و راست حرفش را بست که سخن نو، بهمعنای حرفهای بدعت آمیز نیست
بلکه سخن نو را باید با فکر و تأمل و کاوش در مطالب بهدست آورد. خامنهای
در جای دیگری از حرفهایش گفت با صمیمت و مهربانی، دوری از غرور و تظاهر،
رفتار طلبگی و پدرانه و دوری از رفتار اداری و رئیس مآبانه میشود جوانان
را به نمایشات جمعه کشاند.
خامنهای با این حرفها اعتراف میکند که جوانان هیچ تمایلی به آخوندها، بهویژه، نمایشهای مسخره آنها در روزهای جمعه ندارند و همین امر، خامنهای را مجبور کرده که قیافه نرم تنانه بگیرد و از آخوندهای حاکم بخواهد که شقاوت پیشگی خودشان را در زرورقی از مهربانی و رفتار پدرانه بپیچند، تا شاید بتوانند جوانان را جذب کنند. حالا این سؤال پیش میآید که چرا خامنهای در عینحال که نمیتواند دست از تشدید فشار به جوانان، تحت عنوانهای آخوندساخته و دستگیری و شکنجه و اعدام آنها بردارد به چنین وضعیتی افتاده و چنین ادعایی میکند؟!
پاسخ به این سؤال را میتوان با نگاهی به وضعیت کنونی رژیم دریافت.
واقعیت این است که کاهش روز به روز قیمت نفت، ورشکستگی اقتصادی، گلوی رژیم را به سختی فشار میدهد و نظام ولایت را تا آستانه خفگی برده است. بهلحاظ سیاسی هم آخوندها با فشار مضاعف روبهرو هستند، چرا که بعد از حمله ابلهانه مزدورانشان به سفارت عربستان، یک بسیج منطقهیی و عربی برای قطع رابطه با رژیم و منزوی کردن آن شکل گرفته و حتی شورای امنیت هم رژیم را محکوم کرده است. بهلحاظ اجتماعی و داخلی هم که وضعیت برای آخوندها بهشدت خطرناک است، چرا که روز به روز بر ابعاد لشکر میلیونی بیکاران که بخش قابل توجهی از آنها را جوانان، بهویژه جوانان فارغالتحصیل تشکیل میدهند اضافه میشود، کارگرانی که چندین و چند ماهه حقوق نگرفتند، بیش از پیش به صحنه اعتصاب و اعتراض میایند، مالباختگان غارت شده و خشمگین حتی از شهرهای مختلف به تهران آمده و عرصه را بر آخوندها تنگ میکنند. و جوانانی که از ظلم و ستم آخوندی کارد به استخوانشان رسیده، به قول رفسنجانی به انتقام رو میاورند که نمونه بارز آن همین چند روز پیش در مشهد اتفاق افتاد. آنجا که جوانان آخوندی را که میخواست به بهانه امر به معروف و نهی از منکر آنها را مورد تحقیر و آزار قرار بدهد، با سلاح سرد زخمی و راهی بیمارستان کردند.
آری، خامنهای در چنین شرایطی مجبور شده چنگال خون آلود خودش را زیر مخمل مضحک مهربانی و رفتار پدرانه مخفی کند. اما... چه سود؟!
خامنهای با این حرفها اعتراف میکند که جوانان هیچ تمایلی به آخوندها، بهویژه، نمایشهای مسخره آنها در روزهای جمعه ندارند و همین امر، خامنهای را مجبور کرده که قیافه نرم تنانه بگیرد و از آخوندهای حاکم بخواهد که شقاوت پیشگی خودشان را در زرورقی از مهربانی و رفتار پدرانه بپیچند، تا شاید بتوانند جوانان را جذب کنند. حالا این سؤال پیش میآید که چرا خامنهای در عینحال که نمیتواند دست از تشدید فشار به جوانان، تحت عنوانهای آخوندساخته و دستگیری و شکنجه و اعدام آنها بردارد به چنین وضعیتی افتاده و چنین ادعایی میکند؟!
پاسخ به این سؤال را میتوان با نگاهی به وضعیت کنونی رژیم دریافت.
واقعیت این است که کاهش روز به روز قیمت نفت، ورشکستگی اقتصادی، گلوی رژیم را به سختی فشار میدهد و نظام ولایت را تا آستانه خفگی برده است. بهلحاظ سیاسی هم آخوندها با فشار مضاعف روبهرو هستند، چرا که بعد از حمله ابلهانه مزدورانشان به سفارت عربستان، یک بسیج منطقهیی و عربی برای قطع رابطه با رژیم و منزوی کردن آن شکل گرفته و حتی شورای امنیت هم رژیم را محکوم کرده است. بهلحاظ اجتماعی و داخلی هم که وضعیت برای آخوندها بهشدت خطرناک است، چرا که روز به روز بر ابعاد لشکر میلیونی بیکاران که بخش قابل توجهی از آنها را جوانان، بهویژه جوانان فارغالتحصیل تشکیل میدهند اضافه میشود، کارگرانی که چندین و چند ماهه حقوق نگرفتند، بیش از پیش به صحنه اعتصاب و اعتراض میایند، مالباختگان غارت شده و خشمگین حتی از شهرهای مختلف به تهران آمده و عرصه را بر آخوندها تنگ میکنند. و جوانانی که از ظلم و ستم آخوندی کارد به استخوانشان رسیده، به قول رفسنجانی به انتقام رو میاورند که نمونه بارز آن همین چند روز پیش در مشهد اتفاق افتاد. آنجا که جوانان آخوندی را که میخواست به بهانه امر به معروف و نهی از منکر آنها را مورد تحقیر و آزار قرار بدهد، با سلاح سرد زخمی و راهی بیمارستان کردند.
آری، خامنهای در چنین شرایطی مجبور شده چنگال خون آلود خودش را زیر مخمل مضحک مهربانی و رفتار پدرانه مخفی کند. اما... چه سود؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر