25.1.2017
هدی هاشمی
قصه تحصیل دانشآموزان روستایی، قصهای پر غصه است. برای خیلی از دختران و پسران روستایی مدرسه رفتن و پشت میز و نیمکت نشستن آسان نیست، پسر روستایی که باشی وقتی 12 یا 13 ساله شدی باید کمک خرج خانواده باشی و دختر روستایی که باشی باید قید تحصیل در دبیرستان را بزنی و با اجبار خانواده خانه بخت را انتخاب کنی. خیلی از دانشآموزان روستایی سرنوشتشان این گونه است. درس خواندن در روستا کار آسانی نیست. در روستاها نه خبری از مدارس غیر انتفاعی و هیأت امنایی است و نه از تکثر مدارس دولتی یک نوبته. دانشآموزان دوره ابتدایی در کلاسهای چند پایه با کمترین امکانات این دوره تحصیلی را به پایان میرسانند و وارد دوره دبیرستان میشوند. خیلی هایشان در روستایشان دبیرستانی ندارند، بنابراین شال و کلاه میکنند و به روستاهای مجاور میروند. در این روستاها هم خبری از سرویس مدرسه و ماشین نیست. آنها به عشق خواندن و نوشتن راه میروند و مسافتهای طولانی را طی میکنند. آنها که شانس میآورند وارد مدرسه شبانه روزی میشوند. درس خواندن هم در این مدارس سختیهای خاص خود را دارد. مدارسی که از شنبه تا پایان وقت اداری چهارشنبه پذیرای دانشآموزان هستند و به این ترتیب دانشآموزان این گونه مدارس 90 درصد زندگی خود را در دوران تحصیل در مدارس شبانه روزی سپری میکنند. یکی از همین مدارس در استان خراسان جنوبی واقع شده است. روستایی دور افتاده که دانشآموزانش از چند روستای مجاور به این مدرسه میآیند. خانم معلم جوان این روستا، 7 سالی است که مدیراین دبیرستان دخترانه شده است. خودش میخواهد که نام خودش و مدرسهاش در این گزارش نوشته نشود: «مشکلات یکی دوتا نیست. بودجه سرانه مدارس شبانه روزی بسیار پایین است. البته همین سرانه را هم چند ماه یکبار میریزند. اعتراض هم بکنیم میگویند همینی است که هست. وزارت آموزش و پرورش دو ماه یکبار سه میلیون تومان به حساب مدرسه میریزد و ما باید با این سه میلیون تومان برای دانشآموزان هزینه کنیم. دانشآموزان هم پولی ندارند که به مدرسه پرداخت کنند. اول سال تحصیلی به دانشآموزان اعلام کردم که نفری 150 هزار تومان شهریه هر کدامتان میشود، متوجه شدم خیلی هایشان ندارند و نمیتوانند به مدرسه بیایند برای همین این پول را نگرفتم. خیلی تلاش میکنم تا مدرسه را سر پا نگه دارم برای همین نانهایی که میماند را خشک میکنم و میفروشم بلکه پول تلفن مدرسه را بتوانم پرداخت کنم.»
این مدیر مدرسه 63 دانشآموز دختر دارد. 14 دانشآموز در رشته تجربی و مابقی در رشته انسانی تحصیل میکنند: «معلم برای روستا آن هم روستاهای محروم خیلی کم است. برای همین ما معلم در رشته ریاضی نداریم. البته علاقهمندان رشته ریاضی هم کم هستند بنابراین در این مدرسه رشته ریاضی تدریس نمیشود. دختران از شنبه تا چهارشنبه به مدارس شبانه روزی میآیند. ما هم با 14 نفرکادر اداری و دفتری که داریم به آنها خدمات ارائه میکنیم. با این حال مدارس شبانه روزی هم مشکلات خاص خود را دارد ما برای اداره کردن مدرسه به هر دری می زنیم حتی فروش نان خشک.»
او به وضعیت خانوادههای این روستا اشاره میکند و میگوید: «خانوادههای روستایی وضعیت مالی خوبی ندارند. همه آنها کشاورز یا دامدار هستند. برخی دیگر هم در کورههای آجرپزی کار میکنند و کارگرند. خودتان فکر کنید که مگر چقدر می توان از کشاورزی و دامداری درآمد داشت. خیلیها با من تماس گرفتند و گفتند که ما هزینه خورد و خوراکمان را هم نداریم چطور میتوانیم 150 هزار تومان به مدرسه کمک کنیم. پدران کشاورز میآیند مدرسه و میگویند که خشکسالی بوده و کشاورزی ما خوب نبوده، پول نداریم.خب، من ناچارم قبول کنم و از راه دیگری برای این مدرسه درآمد زایی داشته باشم. برای همین از خیلیها پول نگرفتم چون اصلاً دلم نمیخواست که بچههای آنها هم سرنوشت پدر و مادرشان را داشته باشند.»
آنطور که این خانم معلم میگوید، برخی از دانشآموزان، موظف به پرداخت هزینه خوابگاه و غذای خود شده اند؛ دانشآموزانی که اغلب از قشر ضعیف جامعه هستند، حال جای این سؤال است که دانشآموزانی که اغلب از خانوادههای فقیر و قشر کشاورز جامعه هستند چگونه برای ادامه تحصیل در این مدارس به عبارتی دولتی قادر به پرداخت شهریههای سنگین خود میشوند؟: «اجباری در گرفتن شهریه نیست. هر طوری که باشد هزینههای خوابگاه را پرداخت میکنم. اجازه نمیدهم دانشآموزان از چرخه تحصیل باز بمانند.ما بهترین امکانات را به دانشآموزانمان ارائه میکنیم اما شنیدهام برخی از مدارس شبانه روزی مشکلات بسیار زیادی دارند. در برخی از روستاها امکانات خوابگاههای دانشآموزی روز به روز بدتر شده و از اتاق محل سکونت تا کیفیت غذا نیز پایین بوده و تعداد نفرات بیش از ظرفیت اتاق است. البته یکی دیگر از مشکلات این است که در روستای ما دبیرستان پسرانه وجود ندارد و دانشآموزان مجبور هستند با طی مسافتی طولانی به روستایی دیگر بروند تا در آنجا تحصیل کنند.»
مدارس شبانهروزی کشور که بهمنظور تحت پوشش قراردادن دانشآموزان مناطق روستایی و عشایری کشور راهاندازی شده، حالا با مشکلات و کمبودهای متعددی مواجه است البته چندی پیش مسئولان آموزش و پرورش اعلام کردند که دو درصد از بودجه آموزش و پرورش به این مدارس برای بهبود شرایط اختصاص مییابد، اما مشکلات آنقدر زیاد است که این بودجه کفاف دخل و خرج آنها را نمیدهد: «وجود حداقل امکانات بهداشتی از قبیل حمام و سرویسهای بهداشتی مناسب، مربیان بهداشت و خوابگاههای استاندارد از ملزومات اولیه هر مدرسه شبانه روزی است اما بیشتر مدارس موجود از حداقل این امکانات بیبهرهاند. همچنین کمبود بودجه سرانه، پرداخت دیرهنگام همین بودجه اندک، پراکندگی نامناسب، کمبود امکانات زیرساختی و وضع نامناسب تغذیهای از جمله مشکلات مدارس شبانهروزی است.»
این مدیر میگوید ماهی یک خرید کلی برای مدرسهاش میکند و در طول هفته هم غذاهای متنوعی برای دانشآموزان تهیه میکند. صبحانه، ناهار و شام را به دانشآموزان میدهد. پنجشنبه و جمعه هم مدرسه تعطیل است.
وی تأکید میکند: «دانشآموزان بیشتر اوقات به دلیل کمبود جا با یکدیگر مشکل پیدا می کنند و معمولاً مشکلات عدیدهای برای آنان به وجود میآید اما چارهای نیست و مجبور به تحمل هستند هر چند عدهای نیمههای راه درس را رها کرده و ترجیح میدهند ازدواج کنند.»
این خانم مدیر، در همین مدت حضورش در بین این خانوادهها، دختران زیادی را دیده که به جای مدرسه، راهی خانهبخت شدهاند. دخترانی 13 ساله که در سنین کودکی باید مسئولیت خانه و همسر را قبول کنند: «خیلی از بچههای روستا به خاطر همین شهریه ترک تحصیل کردهاند خودم به شخصه از بچههایی که شرایط مالی بدی دارند پول نمیگیرم اما خیلی وقت ها میشنوم که مثلاً در فلان روستا دانشآموز به خاطر شرایط مالی که داشته ترک تحصیل کرده است. الان در مدرسهای که خودم هستم 12 تا از دانشآموزانم ازدواج کردهاند و بنده هم منعی برای تحصیل این دختران ندارم. یکی از دانشآموزانم هم باردار است و همین روزها برای زایمان میرود. خودم دلم میخواهد به دختران این روستاها کمک کنم اصلاً دلم نمیخواهد اینها زود ازدواج کنند. خیلی با استعداد و باهوش هستند خیلی هایشان که در کنکور شرکت میکنند قبول میشوند اما به خاطر شرایط فرهنگی و ازدواج زودرس نمیتوانند در دانشگاه حاضر شوند.»
وی میگوید: «نخستین مسأله در این روستاها ترک تحصیل نابجا است. دانشآموزان در سن 12 سالگی عقد میکنند و سال بعدش هم عروسی. برخی از دانشآموزان سال دوم و سوم ازدواج کردند و سال چهارم حامله شدند. نمیتوانم از مدرسه هم بیرونشان کنم چرا که خیلی هایشان استعداد درس خواندن دارند.» مدیر این مدرسه شبانه روزی از آرزوهای دختران این مدرسه میگوید: «خیلی هایشان دوست دارند ادامه تحصیل دهند اما متأسفانه فقر خانواده موجب میشود که برخی از آنها ازدواج کنند. یکی از دانشآموزان چند روز پیش عقد کرد، دختری با استعداد که با التماس از من میخواست که با خانوادهاش صحبت کنم که شوهرش ندهند البته که حرفهای من با خانواده اثری نداشت و این دختر ازدواج کرد و دیگر هم به مدرسه نیامد او همیشه دلش میخواست وکیل شود. خیلی از دختران ازدواج را دوست ندارند اما به خاطر خانواده و بویژه فشار پدر راهی خانه بخت میشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر