یکشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۳

زنی که هم باکره سرخ لقب داشت و هم عارف کاتولیک


41ndpicSIMONE
Simone Weil فعالیت سیاسی‌اش را از ۶ سالگی با نخوردن شکلات و شکر برای همدردی با سربازان جنگ جهانی اول شروع کرد که در گودال‌های نظامی گیر کرده بودند.
او هرگز به خاطر روی برگرداندن از یهودیت، جذب و بعد مخالفتش با مارکسیسم، یا شرکت در جنگ ضد فاشیستی و عجیب‌تر از همه کاتولیک شدنش٬ مورد موأخذه جامعه فرهنگی فرانسه قرار نگرفت. منش و رفتار او برای پذیرش و رد عقاید مختلف٬ بسیار عجیب وحتی افراطی بود ولی جامعه اش نه تنها تحملش کرد بلکه برای شان تحسین برانگیز هم بود.

یکی از خصوصیات مثبت جامعه دلباز و سرزنده می‌تواند این باشد که امکان بروز و پرورش انسان‌های خاص را در خود فراهم می‌کند. آدم‌های خاص نه با تعبیر اینکه آن‌ها از دیگران فقط با هوش‌تر، حساستر و یا مغرور‌تر باشند بلکه در مفهومی آنچنان متفاوت که هضم و درک اعمال آن‌ها حتی برای خود جامعه نیز دشوار باشد. با این وجود امکان ابراز و بقا در جامعه برای شان میسر باشد.

او لقب‌هایی چون «باکره سرخ» و «مریخی» را نصیب خود کرد، از نوجوانی سر پرشوری داشت. در ۱۰ سالگی خود را «بلشویک» خواند و در ۱۲ سالگی زبان یونانی باستان را فرا گرفته بود. دانشجو که شد، مدام در تظاهرات واعتصاب‌ها شرکت می‌کرد و مقاله‌های پرشور سیاسی می‌نوشت.
سیمون ویل ولی آرام و قرار نداشت. انسانی که به ادبیات مارکسیستی گرایش داشت، مثل همییشه در مقابل موج عمومی مقاومت کرد و با‌‌ همان شدتی که روشنفکران از مذهب فاصله می‌گرفتند خود را به افکار روحانی و مذهبی نظیر آیین‌های متعدد هندی و تصوف شرقی نزدیک ساخت.
بعد از فارغ التحصیلی در رشته فلسفه در École Normale Supérieure (پاریس) و بعد از تجربه کوتاه مدتِ تدریس، بر اساس دیدگاه‌های فلسفی و روحانی جدیدش، به این نتیجه رسید که بهترین شیوه زندگی «کارگری در کارخانه» است.
تداوم شک و تردید سیمون به انگیزه های سرکوب شده کارگرانی که در جستجوی لقمه نانی هستند او را به عقاید مذهبی کاتولیک نزدیک ساخت. او همچون عارف مسیحی قرون وسطی ترِزا آویلای قدیس (Saint Teresa of Avila) دوری گزیدن از امیال و آرزوهای مادی را راهگشای بدبختی های بشر فرض کرد.
stelle inquiete

ضمن نزدیک شدن به آیین هندی نظیر « باگاواد- گیتا» (Bhagavad-Gita) و نحله های دیگر اشراق هندی معتقد شد که رنج فیزیکی و طاقت فرسای کارگری برای او الهام روحانی تدارک خواهد دید و به این باور رسید که «کارگران بیشتر از نان به شعر نیازمندند و مذهب می تواند این نیاز کارگران را برآورده سازد».

سیمون به دلیل ضعف جسمی، سردردهای مزمن و فعالیت‌های سیاسی و صنفی قادر به نگهداری شغل کارگری‌اش نبود. پیاپی اخراج می‌شد. با وجود آنکه در نوشته‌های فلسفی‌اش از «عدم خشونت» حرف می‌زد، در سال ۱۹۳۶ به طور ناگهانی به اسپانیا رفت و تصمیم گرفت که در جنگ‌های داخلی اسپانیا در صف آزادیخواهان با نیروهای فاشیست به رهبری فرانکو وارد جنگ شود.
سیمون دوبوار، از سیمون ویل به عنوان انسانی یاد کرده که دلش نگران همگان است. شاعر بزرگ قرن بیستم تی. اس. الیوت نیز او را نابغه خوانده است.
سیمون ویل پس از اشغال فرانسه توسط آلمان هیتلری به نهضت مقاومت پیوست. پرستاری آموخت تا بتواند به مجروحان کمک کند. دوری از خانواده در دوران تبعید در انگلستان بسیار رنجش داد. ریاضت‌کشی، جسمش را ناتوان کرد. به سل مبتلا شد و بر اثر سکته‌ قلبی درگذشت.
برگردان مقاله‌ای درباره عرفان سیمون ویل ( تلفظ انگلیسی):
Peter Foges, The Mystique Of The Manual , Simone Weil,1909- 1943
سیمون وی (۱۹۴۳ – ۱۹۰۹)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر