سه‌شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۳

ترس از سرنگونی ”نوگرایی“ را برباند ولایت تحمیل می کند

8:36:11 PM 1393/4/9
شقه در رژیم ولایت فقیه
شقه در رژیم ولایت فقیه


روزنامه رسالت طی سرمقاله یی از دستجات مختلف وابسته به باند خامنه ای که از آنها به عنوان «اصولگرایان» یاد می شود خواسته است که مانند باند رفسنجانی- روحانی، دگرگونی، نوسازی و نوگرایی را بپذیرند و به اصطلاح «نئواصول گرایی» پیشه کنند. این سرمقاله هشدار می دهد که اگر این «ضرورت نادیده گرفته شود» اوضاع به «تغییر موازنه نیروها انجامیده و تعادل سیستم (بخوانید تعادل نظام ولایت فقیه) » بر هم خواهد خورد.
روند شقه در درون باند خامنه ای که اکنون به گرایش به سمت «استحاله» این باند بالغ شده است، روندی است ناشی از شکستهای عظیمی که رژیم آخوندی در سالهای اخیر متحمل شده است.
در دو ساله آخر دولت احمدی نژاد، شقه وشکاف بزرگی در درون باند خامنه ای پدید آمد و این باند چند پاره و چند شقه شد. علت این شقه قیام قهرمانانهٴ سال88 بود. قیامی که ناقوس مرگ استبداد مذهبی حاکم را با طنین شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» به صدا درآوردند. از آثار این قیام متزلزل شدن سلطه خامنه ای بر دستجات و باندهای درونی رژیم بود. شورای ملی مقاومت در بیانیه بیست ونهمین سال تأسیس خود در مرداد 89، در تشریح وضعیت خامنه ای به دنبال قیام88 تأکید کرد: «اقتدار و هیبت ولایت فقیه به نحوی جبران ناپذیر در هم شکسته است. خامنه ای در غلبه بر تضادها و شکافهای درونی هرم قدرت، ناتوان مانده و هر روز شاهد بروز شکافهای جدیدتری است».
صحت این مواضع به سرعت خود را در شقه در درون باند خامنه ای بارز کرد. بعد از شقه شدن باند خامنه ای تعدادی از افراد این باند خود را جبهه پیروان خط امام و رهبری، تعدادی جبهه پایداری و تعدادی خود را اصول گرایان، رهروان ولایت و... نامیدند.
در چنین شرایطی بود که احمدی نژاد به مخالفت عملی با خطوط خامنه ای برخاست و او هم دار و دسته یی به راه انداخت و با طرح شعارهایی از قبیل زنده باد بهار خود را منتظر فرارسیدن بهاری دیگر و... قلمداد می کردند. . باند احمدی نژاد پارا فراتر گذاشت و خود را متصل به ولی فقیه نداست و ادعا کرد که با نایب امام زمان (ولی فقیه) ارتباطش را قطع کرده است و مستقیم به غیب وصل است
ترکتازی مقابله احمدی نژاد با خامنه ای تا آنجا پیش رفت که تلویحاً خطاب به او گفت تو چه کاره ای و...
در حوزه قم نیز همین روند شقه و تجزیه پیش رفت و عملاً آخوند مصباح یزدی خط خود را از اکثریت اعضای جامعه مدرسین قم جدا کرد.
شقه و شکاف در باند خامنه ای در جریان معرفی کاندیدا برای خیمه شب بازی انتخابات ریاست جمهوری، وارد مرحله کیفی و تعیین کننده یی گردید.
شقه و شکاف در این باند آن چنان بالا گرفت که در جریان خیمه شب بازی انتخابات ریاست جمهوری رژیم، این باند نتوانست یک نفر را به عنوان کاندید معرفی کند و از این باند 5نفر در مقابل آخوند روحانی صف آرایی کردند.
پنج نفری که به مرحله انتخابات راه پیدا کردند غیر از کسانی از باند خامنه ای مانند لنکرانی وابسته به جبهه پایداری مصباح یزدی، منوچهر متکی و... بودند که هر یک از این افراد وابسته به محفلی از باند ولایت بودند و توسط شورای نگهبان از روند خیمه شب بازی انتخابات حذف شدند.
شقه وشکاف در رأس باند خامنه ای در جریان مناظرات انتخابات ریاست جمهوری نمود عینی بیشتری پیدا کرد.
ولایتی یکی از سران باند خامنه ای در مقابل جلیلی یکی دیگر از سران این باند قرار گرفت و عملاً در مقابل خط خامنه ای بر سر مذاکرات هسته یی از جمله در مذاکرات آلماتی قزاقستان موضعگیری کرد (تا آن زمان خامنه ای دربست از سیاست جلیلی درمذاکرات حمایت می کرد و بر اساس ”حق مسلم نظام“ حاضر از کوتاه آمدن از مواضعش نبود).
ناظران سیاسی نیز موضعگیری ولایتی علیه سیاست هسته یی را به فاصله گرفتن ولایتی از خط خامنه ای تعبیرکردند.
نقطه عطف بعدی در روند شقه باند خامنه ای شکست ولی فقیه در مهندسی انتخابات به سود این باند بود. خامنه ای در انتخابات شکست سختی خورد. این شکست اگر چه شکستی برای تمامیت رژیم بود اما در باند خامنه ای به صورت از هم گسستن شیرازه شیرازه تشکیلاتی این باند عمل کرد.
ضربه کاری بعدی بر رژیم ولایت فقیه در برنامه اتمی بود. یعنی وقتی که رژیم درمانده آخوندی «شکست تحمیلی» در بزرگترین و پرهزینه ترین پروژه سیاسی و استراتژیک نظام در 25سال اخیر را پذیرفت و به ناگزیر به امضای توافقنامه ژنو تن داد..
تأثیر این دو ضربه بر پیکر نظام، همراه با ناتوانی رژیم در حل معضلات و مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی، و عجز رژیم در مهار و کنترل حرکتهای اعتراضی اجتماعی، در باند خامنه ای به صورت تمرد خود را بارز کرد. پس از انتخابات و در جریان مذاکرات هسته یی عناصر متمرد از باند خامنه ای تحت عنوان ”دلواپسان“ سر برآورند و عملاً در برابر خط خامنه ای ایستادند.
در جریان مذاکرات هسته یی، به رغم اما و اگرهای پوشالی و توخالی خامنه ای و به اصطلاح خط ونشان کشیدنهای او مبنی بر این که به نتیجه مذاکرات خوش بین نیست و... ، خامنه ای عملاً از سیاست مذاکرات هسته یی دولت روحانی حمایت کرد و در کنار خط باند رفسنجانی- روحانی مبنی بر ریختن جرعه زهر به حلقوم ”مقام عظما“ قرار گرفت و عملاً پذیرفت جرعه های زهر را سربکشد و ازتیم مذاکره کننده تحت عنوان بچه های انقلاب حمایت قوی کرد.
”دلواپسان “ باند ولایت، نه تنها از ”فرمایشات“ ”مقام عظمای ولایت“ در حمایت از تیم مذاکره کننده هسته یی حمایت و تبعیت نکردند، بلکه با راه انداختن سر و صدا و تبلیغات و برگزاری همایش، تا آنجا که توانستند مقابل خط حمایت خامنه ای از مذاکرات اما و اگر کردند، و چوب لای چرخ تیم مذاکراه کننده هسته یی رژیم و دولت آخوند روحانی گذاشتند و بانگ برآوردند که مسلمانی رفت و نظام در خطر است!
در ادامه این روند شقه، تجزیه، تلاشی و شرحه شرحه شدن باند خامنه ای، کار تا آنجا پیش رفته است که اکنون یکی از سران باند فاشیستی مؤتلفه به استحاله باند ولایت می اندیشد و از ”نهضت نو اصول گرایی ضرورتی انکار ناپذیر“ سخن به میان می آورد.
امیر محبان در سرمقاله روزنامه رسالت 8تیر93 به این نتیجه گیری می رسد که: ”روشن است که جناح اصول گرا هم چون جناح اصلاح طلب محتاج دگرگونی است و نوگرایی و نوسازی به واقعیتی غیرقابل انکارتبدیل شده است. تلاش نگارنده آن است که بر ضرورت این دگرگونی تأکید نماید؛ ضرورتی که اگر نادیده گرفته شود به تغییر موازنه نیروها انجامیده وتعادل سیستم را برهم خواهد زد“.
سرمقاله نویس روزنامه بدون این که به صراحت به بحرانهای سیاسی اجتماعی و نفرت و مخالفت عمومی مردم از نظام ولایت فقیه اشاره یی بکند، تحت عنوان ”تحولات سریع اجتماعی“ تلویحاً به نفرت مردم از رژیم آخوندی اعتراف می کند و ”تحولات سریع اجتماعی“ را زمینه ای می بیند که می بایست: ”سازمانهای سیاسی“ (بخوانید باندهای درونی نظام آخوندی) خود را با این تحولات سریع وفق بدهند و در این زمینه می نویسد: ”تحولات سریع اجتماعی - سیاسی شرایط را در کشور تغییر داده است و روابط نیز به تبع آن در حال تغییر است اما سازمانهای سیاسی بزرگ که تحت عنوان جناح شناخته می شوند نتوانسته اند خود را با این تحولات تطبیق دهند. ادامه این روند منجر به حذف این سازمانهای بزرگ سیاسی از معادلات می شود“.
نویسنده رسالت پس ازمقدمه چینیهای لازم و صغری وکبری بافتن به سبک یک ”تئوریسن! “ در نظام آخوندی، قلب قضیه یعنی استحاله باند ولایت را نشانه می رود و اندر ضرورت استحاله و ”نواصولگرا“ شدن باند خامنه ای“ (بخوانید استحاله ”اصولگرایی“ به ”اعتدالگرایی“ و ”مصلحت گرایی“ به سبک باند رفسنجانی - روحانی) و ضرورت تحول در این باند اشاره می کند و می نویسد: ”اکنون پرسش این است که اصول گرایی نیازمند بازسازی است یا نوسازی؟ آیا عدم توجه به ایجاد نهضت نواصولگرایی به پیدایش زمینه ظهور جریانهای فرصت طلب و تند رو تحت عنوان ارزشمند اصول گرایی نخواهد انجامید؟ نگارنده به خوبی از ظرفیت ساختارها و روابط اصول گرایان مطلع است ولی این ساختارها در طی تحولات دو دهه اخیر شدیداً تغییر یافته است و بازسازی با توجه به شرایط متحول نمی تواند پاسخگوی نیازهای زمانه باشد و تنها راه ممکن نوسازی اصول گرایان است و بس! “
مهره وابسته به باند فاشیستی مؤتلفه حرفهای به اصطلاح تئوریک خود را به نقطه ای بالغ کرده که ناگزیر شده است از تعارفات کم کند و بر مبلغ افزاید و رو راست به کلیت باند خامنه ای بگوید شما نیز مانند باند رفسنجانی- روحانی به عنوان یک کلیت نوگرایی! کنید. شاید از سر ملاحظه کاری و مصلحت باشد که سرمقاله نویس رسالت، فرازهای پایانی سرمقاله و نتیجه گیریهای اصلی حرفهایش را به مصداق عاقل را اشاره یی کافی است، به طور سربسته و کلی به شرح زیر به سمع مخاطبان در باند خامنه ای می رساند: ”جناح اصول گرا هم چون جناح اصلاح طلب محتاج دگرگونی است و نوگرایی و نوسازی به واقعیتی غیرقابل انکارتبدیل شده است“.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر