خبرگزاری
هرانا – پس از انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ در ایران و بازگشایی مجدد دانشگاهها
در سال ۱۳۶۱، بر طبق مصوبه شورای انقلاب فرهنگی، دانشجویان و اساتید بهایی
از دانشگاههای سراسر کشور اخراج شدند و «پاکسازی» بهاییان از دانشگاهها
آغاز شد.
در سال ۱۳۶۶، ۲۵۰ جوان بهائی که دیگر
نمیتوانستند به دلیل فرم مذهب وارد دانشگاههای دولتی ایران شوند برای
دوره اول این دانشگاه داوطلب شدند و دروس خود را در رشتههای علوم پایه،
عربی، مطالعه آثار دینی و ادبیات آغاز کردند.
دوره اول این دانشگاه در سطح کاردانی و
ظرفیت پیش بینی شده حداکثر ۱۰۰ نفر بود که پس از مدت کمی سطوح دانشگاهی تا
سطح کارشناسی توسعه یافت و عملاً دو گروه ادبی و علمی در این دانشگاه
تشکیل شد.
پس از گذشت یک ترم گروه علمی خود به گروه
طبیعی و ریاضی تقسیم شد. وپس از مدتی رشتههای دیگر نیز به این دانشگاه
اضافه شد و مدرک آن نزد بسیاری از دانشگاههای بزرگ دنیا معتبر شناخته شد.
ولی این دانشگاه و اعضای تشکیل دهنده آن مورد هجوم نیروهای حکومتی بودند و
تا کنون چندین بار در آزمایشگاهها و کلاسها وارد شده و تعدادی را بازداشت
کرده و وسایل را نیز مصادره نمودند.
در تاریخ یکم خرداد ماه ۱۳۹۰، به منازل
تعدادی از بهائیان در سراسر ایران حمله شد و ۱۵ نفر از اساتید و دانشجویان
این دانشگاه بازداشت شدند.
در این برخورد منازل اکثر افراد بازداشت
شده از سوی ماموران وزارت اطلاعات تفتیش شد. آزمایشگاه تخصصصی شیمی این
دانشگاه نیز از طرف وزارت اطلاعات پلمب و تمام تجهیزات آن ضبط گردید.
هماکنون ۳۳ شهروند بهایی در زندان رجایی
شهر کرج نگهداری میشوند که نیمی از ایشان را اساتید دانشگاه بهایی تشکیل
دادهاند،. از آن جمله میتوان به محمود بادوام، کیوان رحیمیان، کامران
رحیمیان، روح الله زیبایی و امانالله مستقیم اشاره کرد.
همچنین نسیم باقری و فاران حسامی دو تن دیگر از اساتید این دانشگاه هماکنون در بند نسوان زندان اوین نگهداری میشوند.
در زیر نامه یک دانشجوی بهایی را در قدردانی از این اساتید زندانی میخوانید:
حریم عشق را در گه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
عشق به یادگیری و دانستن از ازل در طینت انسان سرشته شد و همان سر
منشاء اختراعات و اکتشافات و پیشرفت و تمدن بشری گردید و آن کس که علم را
به فرزندان آدمی میآموزد در همه ادیان و آرمانها جایگاهش ستودنی است. حال
اگر معلمی در قبال انجام این رسالت مقدس به جای دریافت مزد و پاداش و
تقدیر، ستم و جفا بیند، چه باید گفت؟؟!!؟کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
و چون «نصیب عاشقان روی دوست تیر جفاست نه در عطا و جام بلاست نه جای صفا» در تاریخ شاهدیم نفوسی که قلبشان برای خدمت به بشر و اعتلا انسانها میتپید، الزاما از مردم عصر خود تقدیر و ستایش ندیدند بلکه چه بسا که به این وفا با جفا پاسخ داده شد با این وجود در برابر این بیمهریها دست از ادامه راه خود بر نداشتند لذا شایسته است که نامشان بر لوح وجود با آب زر نگاشته گردد.
حال نیز در این زمان در کشور عزیز ما ایران، آنان که جایگاه علم را به منزله نردبانی در جهت ارتقاء بشریت شناختهاند به سبب آنکه نسل جوان را به نور علم منور سازند کمر همت بستهاند و در شرایطی به این خدمت قائمند که همکارانشان دقیقا به همین گناه!! به تحمل ۴ یا ۵ سال زندان محکومند.
اساتید فعلی موسسه BIHE خدمت ذی قیمت خویش را بر لبهٔ تیغ به انجام میرسانند و چه کلامی یا عبارتی در خور تقدیر از این همه فداکاری است؟
قلم جولان میدهد اما کلامی بس قاصر به رشتهٔ تحریر میآید «اینجانب فرهود باغی به عنوان یک دانشجو از تک تک اساتید و استاد یاران در این موسسه کمال امتنان و تشکر را دارم و اگر توفیق یار باشد و درس خود را به پایان برسانم سهم عظیم این عزیزان را در این جریان فراموش نمیکنم. آرزویم آن است که ثمرات این خدمت را در زندگی خویش به اضعاف مضاعف به چشم ظاهر مشاهده نمایند و این چند کلمه را نیز به عنوان تقدیری نارسا بپذیرند.»
به امید ایرانی سربلند و مفتخر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر