به ایرانیان آزاده ، به رقم زنندگان ایران فردا
ما عشق ها را گذاشتیم
و رنجها را برداشتیم
اگر می بینی که من از من نمیگویم
و «ما» جای من هایم را گرفته
بخاطر آن است که
به جای عشقهای خود
به رنجها می اندیشم
رنجها
از آنِ همه است
عشق ، از آن همه نیست !
از آن زمان است
که دیگر
تکدرختی نمی خواهم برای خود
و به جنگلها فکر میکنم
برای کویری که همه برداغی اش نشسته اند
از آن زمان است
که نامم را فراموش کرده ام
و این قضیه پیچیده ای نیست
اگرکه می بینی
ما آرزو را گذاشتیم
و آرمان را برداشتیم
ما عشقها را گذاشتیم
ورنجها را برداشتیم
و سوسوی تک ستاره ها را نمی بیند
ما برکه را گذاشتیم
و به رودخانه پریدیم
از ماه آسمان میگذرد
ای آن که دردهای وطن را تمام می دانی
و با خویش میگوید
ای کاش همیشه آینه کهکشان بمانم
«ما»یی درجاده به پیش می رود
به سوی عشقی بنام «تو» ای ایران !
به سوی محبوبی بنام «او»
ازین روست
که چشمان من
بیا ترانه این عشق را مصور کن
بیا زمانه این خلق را معطر کن
تو را که دیده ام به همه خلق و خاک می گویم
که خلقی در زنجیر است.
برای روز پر از شوق و شورآزادی ترانه از بر کن
برادرم ، پدرم ! مادران محبوبم
ازین پس از سرود و سپیده
ازین پس از شادی
ازین پس از لبخند
نغمه ها سرکن
بیا ترانه این عشق را مصور کن
بیا زمانه این خلق را معطر کن
شعر حضور خوانیم ، پر شور و پر ترانه
تا کس نگوید اینجا ، کس نیست در میانه
ما قطره قطره هستیم ، از هر کران دنیا
رودی شویم با هم ، پیوسته عاشقانه
رودی شویم با هم ، پیوسته عاشقانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر